هدف اصلیِ ارزش گذاری، تعیین ارزش فعلی یک شرکت یا استارتاپ است.
بازگشت سرمایه در آموزش
در جهان پیش رو که هر روز در علوم مختلف تکنولوژیک، اقتصاد و اجتماعی شاهد تحول هستیم سازمانها ناگزیر برای تطبیق با شرایط و نوآوری ها به سوی آموزش و بهسازی منابع انسانی می پردازند.
اما چگونه می توانیم ارزش فعالیتهای آموزش را توجیه کنیم تعیین هدف سرمایه گذاری تعیین هدف سرمایه گذاری و شواهدی قابل اطمینان و معتبر در مورد تاثیر آموزشهایی که برگزار کرده ایم ارایه کنیم ؟
چطور می توانیم پس از برگزاری دوره های آموزشی نتایجی ارایه دهیم که بر بهبود رفتار و عملکرد شرکت کنندگان در جهت پیشرفت و منافع سازمان صحه بگذارد ؟
این امر جنبه ی بسیار مهمی از آموزش است که از آن به عنوان اثربخشی آموزش یاد می کنیم.
سرمابه گذاری که سازمانها در بودجه ی آموزششان می کنند باعث می شود نیاز به نشان دادن ارزشهای برنامه های آموزشی و بازگشت سرمایه گذاری آموزش نقشی مهم در تداوم سرمایه گذاری داشته باشد.
هر جه نحوه ی محاسبه ی ما در نتایج و بازگشت سرمایه دقیق تر باشد میل سازمان به سرمایه گذاری برای آموزش بیشتر می شود.
به همین دلیل در سالهای اخیر نرخ بازگشت سرمایه به یک موضوع اصلی برای مدیران تبدیل شده است.
در سال ۱۹۵۶ دونالد کرک پاتریک الگوی ارزشیابی را در چهار سطح برای برنامه های آموزشی طراحی کرد، پس از آن جک فیلپس سطح پنجمی به آن اضافه کرد و آنرا بازگشت سرمایه ROI نامید در حقیقت این سطح به سنجش میزان بازگشت سرمایه گذاشته شده در برنامه های آموزشی می پردازد.
روش بازگشت سرمایه ROI یک روش مالی است. در این روش نتایج مفهمومی، عملکردی و مالی ارزیابی می شوند. نتایج مفهمومی مربوط به منافع سازمانی است مانند نگرشها، رعایت قوانین سازمانی و…. نتایج عملکردی اشاره به کارهایی دارد که قابل اندازه گیری هستند مانند افزایش کارایی، کاهش اتلاف وقت، کاهش غیبت، کاهش تاخیرزمان شروع کار و در نهایت نتیج مالی مستقیما مربوط به منافع مالی سازمان می باشد مانند افزایش فروش، افزایش درآمد، کاهش ضایعات و ….
برای تعیین محاسبه نرخ بازگشت سرمایه در مرحله ی اول به شناسایی اهداف و منافعی که باید ارزشیابی شوند می پردازیم این مرحله باید زمانی که دوره های آموزشیمان را طراحی می کنیم تعریف شده باشند اگر اهداف برنامه ی آموزشیتان را به درستی مشخص نکرده اید حتما به دقت به آن بپردازید برگزاری دوره ها و کلاسهای آموزشی بدون در نظر گرفتن اهدافی که منطبق با منافع و هدف های سازمانمان باشد مارا به نتایج دلخواه نمی رساند.
برای اینکه بتوانیم اهداف یادگیری را مشخص کنیم بهتر است سه اصل زیر را در نظر داشته باشیم :
- عملکردی که انتظار داریم چیست ؟
- در چه شرایطی این عملکرد را انتظار داریم ؟
- سطح حداقلی قابل قبول این عملکرد چیست؟
گام بعدی از مرحله ارزیابی برنامهریزی، تعیین منافع برنامه آموزشی است
بهتر است در هر بار بازگشت سرمایه را برای یک دوره آموزشی محاسبه کنید.
دومین مرحله از مدل بازگشت سرمایه جمع آوری داده ها است.این مرحله شامل تعیین هزینه های برنامه و جمع آوری فیزیکی داده های منافع است.این مرحله در چندگام انجام می شود: نخستین گام از جمع آوری داده ها،تعیین هزینه های برنامه آموزشی است و دومین گام نیز شامل جمع آوری داده ها درباره منافع است
هزینه های آموزشی به سه دسته تقسیم می شوند :
- سیاهه هزینه های شناخته شده
- دیگر هزینه های شناخته شده
- هزینه های اضافی برآورد شده
در نظر داشته باشید که در زمان محاسبه هزینه های آموزشی تمام هزینه های مستقیم و غیر مستقیم را محاسبه نمایید. در ذیل نمونه هایی از این هزینه ها را شرح داده ایم :
- هزینه برگزاری دوره ، تجزیه و تحلیل نیازها ، نوشتن ، نشان دادن ، تست اعتبار بخشی و ابزار ارزشیابی
حقوق و دستمزد نیروی انسانی ، مدیریت و کارکنان در گیر در طراحی و برگزاری دوره - حقوق و دستمزد فراگیران
- دستمزد کارکنان موقت یا پیمانی اجرت بگیر برای حفظ بهره وری و یا خدمات رسانی منظم در مدت زمان نبود
- کارکنان به لحاظ اعزام به آموزش
- کاهش در آمد در موقعی که کارکنان درگیر فعالیت های آموزشی هستند
- تجهیزات و تسهیلات سخت افزاری و نرم افزاری و غیره
- مرحله سوم : تحلیل داده
گام سوم و آخر در بازگشت سرمایه شامل ارزیابی داده ها،جمع بندی و گزارش نتایج است. ارزیابی اطلاعات،هزینه ها و منافع را مشخص می سازد.هزینه ها قابل فهم هستند اما برای تعیین منافع ضروری است اطلاعات کمی به ارزش پولی تبدیل شوند.
در آخر باید بدانیم
الگوی ارزیابی بازگشت سرمایه (ROI) از جامعیت، پیچیدگی و کاربرد بیشتری نسبت به دیگر الگوهای ارزیابی اثربخشی برخوردار است و باید بدانید که محاسبه ی بازگشت سرمایه معمولا کاری دشوار است. اصولا به دلیل نبود ابزارهای مناسب برای ارزشیابی و کمبود اعتبار و … برای سازمانها مشکل است منافع برنامه های آموزشی را در قالب اصطلاحات پولی در بیاورند.
الگوی بازگشت سرمایه برای دوره های بلند مدت و فنی – مهارتی و برای شرکتها و سازمانهای صنعتی و تولیدی از کاربرد مناسب تری برخوردار است.
چگونه اهداف شغلی خود را تعیین کنیم؟
تعیین اهداف یکی از اصلیترین کارها برای رسیدن به شغل مناسب و دلخواه شماست. با تعریف آرزوها و رویاهایتان، مطمئنا انگیزه بیشتری پیدا میکنید و میتوانید برای رسیدن به آنها تلاش کنید. یکی از مواردی که هنگام تعیین اهداف باید به خاطر بسپارید، این است که اهداف را جاه طلبانه و در عین حال قابل دستیابی انتخاب کنید. در این مقاله ما در مورد اهداف شغلی، نحوه انتخاب آنها، نمونههایی از انتخابهای انجام شده و چگونگی بیان اهداف خود در یک مصاحبه شغلی صحبت خواهیم کرد.
اهداف شغلی چیست؟
اهداف شغلی اهدافی هستند که میتوانند شما را در پیشرفت شغلی یاری دهند. آنها بیشتر از اینکه بر زندگی شخصی شما تمرکز داشته باشند، به زندگی کاری شما مربوط میشوند. به عنوان مثال، ساخت مجموعهای از مهارتهای یا شبکه حرفهای خود، هر دو در میان اهداف شغلی برای رسیدن به حرفه دلخواه شما به شمار میآیند. با تعیین این اهداف، میتوانید در جهت رشد شغلی خود قرار بگیرید.
چگونه اهداف شغلی خود را تعیین کنیم؟
برای تعیین اهداف شغلی بهتر این مراحل را دنبال کنید:
1. در مورد آنچه میخواهید فکر کنید
قبل از تعیین اهداف، بهتر است بدانید که شغل ایده آل شما چه شغلی است. حتی فقط فکر کردن کوتاه مدت به این موضوع میتواند به شما کمک کند تا خیلی سریعتر و همچنین اصولیتر به اهداف شغلی خود برسید. با تقسیم اهداف بزرگتر به اهداف کوچکتر، میتوانید شروع کار را برای خود آسانتر کنید. همچنین، بسیاری از اهداف کوچک در نهایت میتوانند به یک هدف بزرگتر بپیوندند. به عنوان مثال، اگر بزرگترین هدف شغلی شما مدیر اجرایی بودن است، باید اهداف كوچکتری از قبیل شبکه سازی، ترقی و پیشرفت در شرکت و توسعه مهارتهای رهبری را برای رسیدن به این هدف تعیین کنید.
2. از روش SMART استفاده کنید
وقتی به زمان هدف گذاری نزدیک میشوید، استفاده از روش SMART میتواند به شما در ساخت اهداف متمرکزتر و واقع بینانهتر کمک کند. به طور خلاصه روش SMART از اجزای زیر تشکیل شده است:
- خاص: هدف خود را محدود کنید تا تصور واضحتری از آنچه میخواهید دقیقاً به دست آورید، داشته باشید.
- قابل اندازه گیری: به دنبال اهدافی باشید که بتوانید به راحتی پیشرفت در دستیابی به آن را ارزیابی و اندازه گیری کنید.
- قابل دستیابی: اگرچه هدف شما میتواند جاه طلبانه باشد، اما باید از واقع بینانه آن مطمئن باشید که بتوانید در جهت رسیدن به آن تلاش کنید.
- مرتبط: اطمینان حاصل کنید که این هدف شغلی شما با کارهایی که میخواهید انجام دهید، ارزشها و اهداف بلند مدت شما مرتبط است.
- محدودیت زمانی: به جای اینکه بازه زمانی رسیدن به هدف خود را باز بگذارید، یک ددلاین مشخص کنید و در آن بازه زمانی نقاط عطف مهم در اره رسیدن به هدف را تعیین کنید.
3. موفقیتهای خود را جشن بگیرید
هنگامی که یکی از اهداف خود را محقق کردید، برای اینکه هر روز پیشرفت داشته باشید، باید بلافاصله هدفی جدید برای خود تعیین کنید. البته، بسیار مهم است که موفقیتهای خود را جشن بگیرید و در روند رسیدن به اهداف با دیگر افراد تعامل داشته باشید. هنگام رسیدن به هدف خود میتوانید به خود پاداش دهید و با این کار، میتوانید به خود کمک کنید که برای ادامه حرکت خود انگیزه بیشتری داشته باشید.
نمونههایی از اهداف شغلی
اینها نمونههایی از اهداف شغلی است که افراد برای خود تعیین کردند که میتوانند به شما کمک کنند تا در حرفه خود رشد کنید:
مثال 1: ادامه تحصیل
همراه با افزایش مهارتهای خود، تحصیلات عالی میتواند منجر به ایجاد فرصتهای شغلی بهتر شود. با کسب مدرک یا گواهینامههای اضافی، میتوانید به تحصیل و گرفتن تخصص در زمینهای خاص ادامه دهید. همچنین، آموزش و تحصیلات بیشتر میتواند گرفتن پیشنهادات شغلی و ارتقا شغلی را افزایش دهد.
مثال 2: بهبود مهارتها
چه بخواهید فردی با روابط عمومی بالا باشید و مهارت خود در برقراری ارتباط را افزایش دهید و چه بخواهید فردی موفق در زمینه برنامه نویسی باشید، هدف گذاری در بهبود مهارتهایی که به دنبال پیشرفت در آنها هستید میتواند به شما کمک کند تا خود را در حرفهای که در آن قرار دارید به بالاترین سطح برسانید. هرچه مهارت بیشتری برای ارائه داشته باشید، صلاحیت شما نسبت به دیگر افراد برای گرفتن موقعیتهای شغلی بیشتر میشود. هنگام انتخاب، مهارتی را انتخاب کنید که دست شما را برای درخواست موقعیتهای شغلی باز بگذارد.
مثال 3: تغییر شغل
شاید شما دیگر به شغلی که دارید علاقه ندارید و دوست دارید تا سراغ کاری جدید و ماجراجوییهای جدیدتر بروید. شما میتوانید برای رسیدن به این هدف، ابتدا با کسب اطلاعات بیشتر در مورد فرصتهای مختلف تلاش کنید. سپس، میتوانید کارهایی مانند شبکه سازی، کسب تجربه یا آموزش مناسب شغل مورد نظر خود را شروع کنید. این ممکن است یک هدف بلند مدت باشد که میتوانید آن را به اهداف کوچکتر تقسیم کنید تا آسانتر به هدف نهایی خود برسید.
مثال 4: رئیس خود شدن
اگر از کار کردن برای دیگران خسته شدید، ممکن است به دنبال این هدف باشید که رئیس خود باشید و دیگر از کسی دستور نگیرید. به این ترتیب، ممکن است دوست داشته باشید که از علایق و تخصص خود برای خدمت به دیگران استفاده کنید. با کسب تجربه در زمینه مورد نظر خود، اکنون میتوانید کسب و کار خود را راه اندازی کنید چرا که مهارتهای لازم برای آن را به دست آوردهاید. بسیاری از کارآفرینان از کسب و کارهای کوچک شروع کردهاند و وقت و تلاش زیادی را صرف ساخت چیزی کردند که در آینده به آن افتخار کنند.
مثال 5: از کاری که انجام میدهید لذت ببرید
گاهی بزرگترین شاخص موفقیت، لذت واقعی از کاری تعیین هدف سرمایه گذاری است که انجام میدهید. برای رسیدن به این هدف، ممکن است لازم باشد که روش کاری خود را تغییر دهید یا اینکه یاد بگیرید که چگونه نگاه مثبتتری به اتفاقات و کارهای اطراف خود داشته باشید. اگر ناآرامی فعلی شما به دلیل وضعیت فعلی شما یا آن چیزی است که در ذهن دارید، پس لازم است که کمی تأمل کنید.
چگونه به تعیین هدف سرمایه گذاری سؤال “اهداف شغلی شما چیست؟” پاسخ دهیم؟
زمانی که در مصاحبه در مورد اهداف شغلی از شما سؤال میشود، این مراحل را دنبال کنید:
1. پاسخ خود را به کار ربط دهید
اگر مصاحبه کننده از شما در مورد اهداف شغلی خود سؤال کرد، سعی کنید روی آنچه میخواهید در شرکت آنها انجام دهید تمرکز کنید. این پاسخ شما به آنها نشان میدهد که شما یک آینده طولانی را با آنها تصور میکنید و امیدوارید که در موقعیت شغلی آیندهی خود رشد کنید. مشکلی نیست اگر بخواهید درباره این صحبت کنید که دوست دارید تا از پلههای ترقی در این شرکت بالا بروید، اما در عین حال بدانید که آنها دوست دارند درباره مهارتهای خاص شما بشوند که دوست دارید تا در شرکت آنها را بهبود دهید.
2. نشان دهید که جاه طلب و در عین حال واقع بین هستید
همانطور که گفتیم باید روش SMART را در هدف گذاری به کار بگیرید و هنگام به اشتراک گذاشتن آنها نیز این متد را استفاده کنید. مطمئنا دوست دارید تا به کارفرما نشان دهید که وقتی صحبت از کارتان میشود هم انگیزه دارید و هم واقع بین هستید. آنها از داشتن فردی فعال و زرنگ در شرکت خود خوشحال خواهند شد، اما توضیح اینکه چطور دقیقاً قصد انجام کارهای خود در شرکت را دارید نیز میتواند برای شما مفید باشد.
3. درباره اهداف کوتاه مدت و بلند مدت صحبت کنید
درباره آنچه میخواهید در شروع کار و در آینده در شرکت انجام دهید، صحبت کنید و اهداف خود در این باره را با آنها به اشتراک بگذارید. داشتن اهدافی برای دستیابی به موفقیت در شروع کار، نشان میدهد که شما برای پیشرفت و موفقیت شرکت آماده هستید و بسیار علاقه دارید تا شرکت را به اهداف خود برسانید. همچنین، به اشتراک گذاشتن اهداف بلند مدت نشان میدهد که کار در این شرکت برای شما در طولانی مدت هدف گذاری شده است و شرکت با انتخاب شما سرمایه گذاری خوبی انجام داده است.
اهداف شغلی را به هیچ عنوان دست کم نگیرید و به آنها به اندازه دیگر موارد در حرفه خود اهمیت دهید، چرا که لازمه موفقیت و پیشرفت هستند.
7 نکته سرمایهگذاری در املاک و مستغلات که باید بدانید!
در این مقاله شیوهها و مهمترین راهکارها برای سرمایهگذاری در املاک و مستغلات را یاد خواهید گرفت. شما میتوانید نکات مربوط به سرمایهگذاری در حوزه املاک و مستغلات را برای مشتریان خود اجرا کنید؛ این موارد میتواند در برگیرنده ملاحظات زیر باشد؛ خرید ملک، خرید خانه یا آپارتمان، خرید یا اجاره ویلا، روش جستجوی ملک برای خرید، بهترین روش سرمایهگذاری در خرید خانه و مبلغ آن.
مهمترین عناوینی که در این بحث به آن میپردازیم شامل موارد زیر هستند:
• مقدمه
• نکات مهم در سرمایهگذاری در املاک و مستغلات
• نکته شماره 1: اهداف خود را از سرمایهگذاری در املاک و مستغلات، معین کنید
• نکته شماره 2: موقعیتی را که اکنون در آن هستید، تعریف کنید
• نکته شماره 3: قدرت خرید خود را کشف کنید
• نکته شماره 4 : استراتژیهای خود را برای سرمایهگذاری در املاک و مستغلات تعیین کنید
• نکته شماره 5: استراتژی خرید را برای سرمایهگذاری در املاک و مستغلات، تعیین کنید
• نکته شماره 6: تصمیم بگیرید چه املاکی برای سرمایهگذاری و خرید، مناسبترند
• نکته شماره 7: قبل از خرید ملک یا سرمایهگذاری، در مورد ملک، تحقیق کنید
• نتیجهگیری – سخن پایانی
مقدمه
آیا میدانید که از دهه 1960 سرمایهگذاری در املاک و مستغلات یک روش اثبات شده بوده که جزو منبع درآمدساز قوی معرفی شده است؟ این استراتژی اثبات شده سرمایهگذاری، برای نسلهای مختلف در حوزه متنوعسازی اوراق بهادار در املاک و مستغلات، افزایش جریان پول در هر ماه، بازنشستگی راحتتر و دستیابی به اهداف مالی استفاده میشده است.
یکی از دلایلی که باعث ایجاد چنین تغییرات و نتایجی در حوزه املاک و مستغلات شده است، ناشی از نرخ تورم میباشد. به عنوان مثال فرض کنید که شما 20 تا 30 سال پیش، یک خانه خریداری کردهاید. در این مدت که شما از ملک استفاده میکردید، ارزش آن سه برابر شده، بنابراین میتوانستید هر سال، جریان نقدی مثبت ایجاد کنید. برای دستیابی به اهداف سرمایهگذاری در املاک و مستغلات، نکات زیر را برای مشتریان و شرکای خود اجرا نمایید.
*یکی از بهترین فرصتهای سرمایهگذاری در بخش املاک، خرید ویلا در شمال است. در یک مطلب اختصاصی به مسائلی اشاره کردهایم که به شما کمک میکند، اهداف دقیق خود را از خرید ویلا معین کنید. راهکارهای مناسبی در این مقاله برای شما گردآوری شده است.
نکته شماره 1: اهداف خود را از سرمایهگذاری در املاک و مستغلات، معین کنید
اولین نکته در سرمایهگذاری در املاک و مستغلات (که واقعاً اولین قدم برای هر نوع سرمایهگذاری است)، تعیین و شفافسازی اهداف سرمایهگذاری شخصی شما است. زمانیکه صحبت از تصمیمگیری برای یک سرمایهگذاری بزرگ به میان میآید، کافی نیست فقط بگوییم، "من تصور میکنم اهداف من، X ، Y و Z باشد." .
8 سوال برای شفافسازی اهداف سرمایهگذاری شما
8 سوال زیر به دقیقتر کردن اهداف شما و تعیین انتظارات واقع گرایانه برای سرمایهگذاری در املاک کمک میکند و شما را در مسیر انتخاب مناسب سرمایهگذاری قرار خواهد داد:
1) چه زمانی قصد بازنشستگی دارید؟
2) هنگام بازنشستگی، چه مقدار پول برای تامین مخارج خود نیاز دارید؟
3) منابع فعلی درآمد بازنشستگی شما چیست؟
4) چقدر پول برای سرمایهگذاری در املاک و مستغلات اختصاص دادهاید؟
5) آیا میخواهید برای رشد در آینده، ملک خریداری کنید یا امروز به جریان پولی نیاز دارید؟
6) اعتبار خوبی دارید؟
7) آیا شما به برنامهریزی برای تحصیل، مسافرت یا مراقبت طولانی مدت از والدین خود نیاز دارید؟
8) آیا به دنبال معافیت مالیاتی هستید؟
سرانجام، پس از پاسخ به این 8 سؤال، اطمینان حاصل کنید که برای هر یک از اهداف خود، یک بازه زمانی تعیین کرده و تمام تلاش خود را برای پیمودن آن طبق جدول زمانی، انجام دهید.
نکته شماره 2: موقعیتی را که اکنون در آن هستید، تعریف کنید
دومین نکته سرمایهگذاری در املاک و مستغلات، نگاهی به منابع مالی فعلی شما است. در حالی که ممکن است از نظر ذهنی و احساسی، آماده سرمایهگذاری باشید، ممکن است وضعیت مالی شما داستانی متفاوت را برای شما نقل کند. خوشبختانه، 3 سؤال زیر به بررسی تعیین وضعیت مالی فعلی شما کمک میکند:
3 سوال برای کمک به تعریف وضعیت مالی فعلی شما
1) در پایان ماه چقدر بودجه شما باقی میماند؟
2) بدهی شما منهای ارزش سهام، اوراق و هرگونه سرمایهگذاری دیگری که در اختیار دارید چیست؟
3) چقدر مالیات پرداخت میکنید و چه بخشی از مالیات شما از طریق سرمایهگذاریهای تعیین هدف سرمایه گذاری مناسب در املاک کاهش مییابد؟
هنگامیکه به سؤالات فوق پاسخ دادید، میتوانید بر اساس ارزیابی از جریان پول ماهانه، ارزش خالص و بدهیهای مالیاتی خود، برنامهریزی مراحل بعدی خود را شروع کنید.
نکته شماره 3: قدرت خرید خود را کشف کنید
سومین نکته سرمایهگذاری در املاک و مستغلات، ارزیابی قدرت خرید فعلی شما است. این یک گام اساسی برای تهیه یک استراتژی موفق سرمایهگذاری برای املاک و مستغلات است.
· از دارایی سرمایهگذاری خود استفاده کنید
اصطلاح "اهرم" در املاک و مستغلات به توانایی شما در سرمایهگذاری کمک میکند. شما میتوانید با ایجاد یک فرصت برای شخص دیگر (یعنی مستاجر) برای پرداخت وام یا اقساط ملک اقدام کنید. با این کار، شما قادر به خرید ملک و سرمایهگذاری با پرداخت کمتری هستید. پیش پرداخت کمتر، پول نقدی اضافی را که میتواند برای خرید سایر فرصتهای سرمایهگذاری در املاک و مستغلات استفاده شود، در اختیار شما قرار میدهد.
· تامین مالی
تعیین بودجه میتواند به تعیین قدرت خرید شما کمک کند. اگر واجد شرایط برای تأمین اعتبار کافی بودید، ممکن است بتوانید چندین ملک اجارهای با جریان بالایی از پول را به جریان بیاندازید؛ این کار، ضمن تولید داراییهای مالی، میزان سرمایه را نیز افزایش میدهد.
نکته شماره 4: استراتژیهای خود را برای سرمایهگذاری در املاک و مستغلات تعیین کنید
اکنون که اهداف، ارزش خالص و قدرت خرید شما مشخص شده است، نکته بعدی املاک و مستغلات این است که اطمینان حاصل کنید که کدام استراتژی تأمین سرمایه گذاری در املاک و مستغلات را میخواهید دنبال کنید.
3 سوال برای تعیین استراتژی تامین مالی شما
اگر از قدرت خرید خود آگاهی نداشته باشید، تعیین دقیق چگونگی سرمایهگذاری در املاک و مستغلات اندکی دشوار خواهد بود. پرسیدن سوالات زیر میتواند به تعیین استراتژی تامین مالی شما کمک کند:
1) از چه وجههایی برای پیش پرداخت خود استفاده میکنید و آیا این وجوه نقدی، به صورت نقد در اختیار شما هستند یا خیر؟
2) چه مقدار از تعیین هدف سرمایه گذاری بودجه خود را برای برنامهریزی تأمین مالی خود در نظر دارید؟
3) چه نوع وامی برای وضعیت مالی فعلی و پیشبینی شده شما در آینده، بهتر است؟
هدف از تصمیمگیری در مورد استراتژی تامین مالی این است که چه نوع املاکی را برای خرید انتخاب میکنید. از اطلاعات جمعآوری شده در طول تعیین استراتژی مالی خود استفاده کنید تا برای خرید خانه یا اجاره خانه تصمیم بگیرید. علاوه بر این، تصمیم بگیرید که آیا میخواهید در خانههای نوساز زندگی کنید یا خانههایی که نیاز به بازسازی دارند؟!
نکته شماره 5: استراتژی خرید را برای سرمایهگذاری در املاک و مستغلات، تعیین کنید
درباره استراتژی خرید خانه یا خرید ویلا یا خرید آپارتمان تصمیم بگیرید. مشخص کردن اهداف در یافتن فرصتهای مناسب، در مکان و زمان مناسب بسیار به شما کمک خواهد کرد. یکی از راههای تعیین استراتژی خرید، در نظر گرفتن یک سناریوی ساده است. برای این مسیر حتماً باید از کارشناسان حوزه سرمایهگذاری در املاک، مشاوره دریافت کنید.
*برای اینکه بتوانید معاملات املاک و خرید خانه یا اجاره خانه را بهتر انجام دهید، نیاز به خدمات مشاوره املاک با تجربه دارید. مقاله "10 نکته مهم برای تعیین هدف سرمایه گذاری انتخاب بهترین مشاوره املاک" به شما کمک میکند تا یک معامله امن و بینقص را انجام دهید.
نکته شماره 6: تصمیم بگیرید چه املاکی برای سرمایهگذاری و خرید، مناسبترند
سرمایهگذاری در املاک و مستغلات در عبارت، بسیار ساده است؛ کافی است بگویید "من میخواهم در املاک و مستغلات سرمایهگذاری کنم." درعوض بهتر است، از خود بپرسید که چه نوع ملکی را میخواهید خریداری کنید؟!
به عنوان مثال، شاید اهداف سرمایهگذاری شما با خرید یک خانه تک خوابه به بهترین وجه برآورده شود. در مقابل ممکن است بخواهید یک خانه 4 خوابه بخرید و یا برای خرید ویلا در شمال یا اجاره ویلا اقدام کنید. به طور کلی باید روی هر آنچه را که میخواهید فکر کنید تا بتوانید مواردی را مشخص کنید که شما را بیشتر به اهداف اصلی نزدیک میسازد.
5 سوالات زیر میتواند به تعیین استراتژی خرید و سرمایهگذاری در املاک و مستغلات کمک کند:
1) آیا میخواهید خانههای تک واحدی - ویلایی بخرید؟
2) آیا میخواهید خانههای نوساز بخرید یا میخواهید پس از خرید، ملک را مجدداً بفروشید؟
3) آیا میخواهید خانههای چند واحدی بخرید که فرصتی برای افزایش جریان نقدینگی شما باشد؟
4) آیا میخواهید آپارتمان یا املاک تجاری را بخرید؟
5) آیا میخواهید خانههای تخفیف دار، پیشفروش یا فروش فصلی را خریداری کنید؟
نکته شماره 7: قبل از خرید ملک یا سرمایهگذاری، در مورد ملک، تحقیق کنید
در این مرحله سرمایهگذاری در املاک و مستغلات، قبل از خرید ملک خود باید در مورد آن تحقیق کنید. این کار باعث میشود تا از گرفتار شدن در مسائل حقوقی و مشکلات در آینده در امان باشید. نکات زیر برای شما مفید هستند:
· سعی کنید قبل از خرید خانه، ملک را بازرسی کنید. بخصوص اگر خانههای قدیمیتر را میخواهید بخرید، در این مورد بسیار حساس و دقیق باشید.
· ارزش واقعی ملک را دقیقاً مشخص کنید.
· وظایف و تعهدات هر یک از طرفیت معامله را معین کنید و بشناسید.
· حتماً از خدمات بیمه استفاده کنید.
· قراردادهای رسمی و قانونی تهیه کنید.
· برای سرمایهگذاری در املاک باید حتماً از مشاوره املاک و مشاوره حقوقی با تجربه کمک بگیرید.
· شهرها یا مناطق مختلف را از لحاظ موقعیت جغرافیایی، شرایط اقلیمی و شرایط زندگی، برای خرید خانه به دقت بشناسید.
نتیجه گیری – سخن پایانی
سرمایهگذاری در املاک و مستغلات فرصتی خارقالعاده برای کشف راههای جدید مالی، متنوع کردن سبک زندگی و برنامهریزی برای بازنشستگی (یا سایر اهداف مالی) است. با رعایت هفت نکته فوق در مورد سرمایهگذاری در بخش املاک و مستغلات میتوانید در مسیر موفقیت قدم بردارید.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد چگونگی سرمایهگذاری در املاک و مستغلات، یک جلسه استراتژی با یک مشاور مجرب ترتیب دهید تا در مورد استرسها، سوالات و مهمترین نکات بتوانید اطلاعات بیشتری به دست آورید.
کارشناسان وب سایت "اول خونه" این فرصت بینظیر را برای شما عزیزان فراهم کردهاند. همین حالا میتوانید با مشاوران سایت تماس حاصل فرمایید.
ارزش گذاری چیست؟ با مفهوم دقیق ارزشگذاری بیشتر آشنا شویم
ارزش گذاری (Valuation) به فرایند تعیین ارزش فعلی (Present value) یک دارایی، شرکت یا کسب و کار گفته میشود. ارزش فعلی دارایی یا شرکت میتواند بر اساس روش به کار گرفته شده، برابر با ارزش ذاتی (Intrinsic value) یا ارزش اقتصادی (Economic value) آن باشد. در یک کلام، ارزش گذاری برای پاسخ به این سوال است که «دارایی یا شرکت چقدر میارزد؟».
ارزشگذاری یکی از مهمترین ارکان علم مالی است، به همین دلیل روشهای زیادی برای ارزش گذاری داراییها و شرکتها در طول زمان به وجود آمده است.
برای ارزشگذاری داراییها باید پتانسیل کسب درآمد، هزینهی صرف شده، ارزش بازار و موارد مشابه دیگر مربوط به آن دارایی را بررسی کرد. ارزش گذاری شرکتها نیز معمولاً بر اساس معیارهایی مانند پتانسیل رشد و گسترش، مدت زمان فعالیت، توانمندی تیم مدیریت، میزان درآمد فعلی و آتی و … انجام میشود.
مفهوم ارزش گذاری
برخی مفاهیم – مثل مفهوم زمان – به دلیل استفادهی روزمره و گاهی بیش از حد، معنای واقعی خود را از دست میدهند. در رابطه با عبارت ارزش گذاری نیز که به خصوص در ارتباط با استارتاپها به فراوانی استفاده میشود، قبل از آن که به جزییات روشهای آن بپردازیم، بهتر است با مفهوم دقیق ارزش گذاری بیشتر آشنا شویم.
در علوم مختلف تعاریف زیادی برای مفهوم «ارزش» وجود دارد. اما هنگامی که در علوم مالی و اقتصادی از ارزش سخن میگوییم، منظور ارزش فعلی یک دارایی یا کسب و کار است. ارزش فعلی میتواند نشان دهندهی ارزش ذاتی، ارزش اقتصادی، ارزش منصفانه (Fair value) یا ارزش بازار (Market value) باشد. هر یک از این عبارات در علوم مالی تعیین هدف سرمایه گذاری معنای دقیق خود را دارند:
- ارزش ذاتی به معنای ارزش واقعی یک شرکت، با در نظر گرفتن ارزش تمام داراییهای مشهود و نامشهود آن است که از طریق تحلیل بنیادین (Fundamental analysis) به دست میآید.
- ارزش اقتصادی حداکثر ارزش یا قیمتی است که خریداران یا سرمایهگذاران برای یک دارایی یا شرکت قائل میشوند و حاضر به پرداخت آن هستند.
- ارزش منصفانه گاهی اوقات با عبارت ارزش بازار جایگزین میشود. این دو عبارت مفاهیم بسیار نزدیکی به هم دارند اما تفاوتهایی جزئی میان آن دو وجود دارد. ارزش منصفانه، قیمتی منطقی از دیدگاه فعالان بازار و مورد توافق فروشنده و خریدار است، به شرطی که هر دو طرف با تمایل و آگاهی کامل حاضر به معامله شده باشند.
- ارزش بازار قیمتی است که در بازار بر اساس میزان عرضه و تقاضا تعیین میشود.
هنگامی که از ارزش گذاری سخن میگوییم، منظور ما دقیقاً کدام ارزش است؟ پاسخِ این سوال به عوامل زیادی بستگی دارد: به نوع دارایی یا شرکتی که ارزشگذاری میکنیم، به اطلاعات در دسترس، به روش استفاده شده برای ارزشگذاری و غیره. برای مثال برای ارزش گذاری شرکتهای بورسی عموماً با تعیین هدف سرمایه گذاری استفاده از تحلیل بنیادین، ارزش فعلی تمام جریانهای نقدی آینده شرکت را محاسبه کرده تا در نهایت ارزش ذاتی آن به دست آید.
ارزش ذاتی یک شرکت ممکن است با ارزش بازار یا ارزش منصفانه آن برابر نباشد. ارزش منصفانهی بسیاری از داراییهای مالی، مانند سهام، توسط عرضه و تقاضا تعیین میشود. اما چطور میتوان ارزش منصفانهی یک شرکت یا استارتاپ را به دست آورد؟ به دلیل آن که بازارِ مشخصی برای معاملهی شرکتها وجود ندارد، باید از راههای دیگری ارزش منصفانهی آنها را محاسبه کرد. در اینجاست که مفهوم ارزش گذاری به عنوان راهی برای یافتن ارزش منصفانهی یک کسب وکار مطرح میشود.
هدف از ارزشگذاری
هدف اصلیِ ارزش گذاری، تعیین ارزش فعلی یک شرکت یا استارتاپ است.
همانطور که گفتیم، ارزش فعلی شرکت میتواند برابر با ارزش ذاتی، ارزش اقتصادی، ارزش بازار یا ارزش منصفانه آن باشد. حال این سوال پیش میآید که تعیین ارزش فعلی یک کسب و کار چه کاربردی دارد؟
دلایل ارزش گذاری کسب و کارها
شرکتها در مراحل مختلف فعالیت خود نیازمند ارزش گذاری دقیق هستند. برخی کسب و کارهای نوپا در ابتدای فعالیت خود برای جذب سرمایه و برخی شرکتهای متوسط و بزرگ در هنگام ادغام و یا تملیک باید ارزشگذاری شوند. برخی از مهمترین دلایل ارزش گذاری شرکتها به شرح زیر است:
یافتن ارزش معامله
هنگامی که فرد یا نهادی قصد خرید شرکتی را داشته باشد، باید ارزش منصفانه یا همان ارزش معاملهی آن تعیین شود. ارزش معامله در واقع قیمتی است که هر دو طرف معامله بر سر آن توافق دارند. ارزش معاملهی شرکت میتواند کمتر یا بیشتر از ارزش ذاتی آن باشد که به کمک ارزش گذاری دقیق میتوان آن را تعیین کرد.
جذب سرمایه
شرکتها در زمان جذب سرمایه، برای تعیین سهم سرمایهگذار باید ارزش گذاری شوند. زیرا سهم سرمایهگذار بر اساس نسبت سرمایهی وارد شده به شرکت تقسیم بر ارزش پس از جذب سرمایه شرکت تعیین میشود. برای مثال فرض کنید ارزش یک استارتاپ پیش از جذب سرمایه برابر با 8 میلیارد تومان باشد. در صورتی که یک سرمایهگذار به میزان 2 میلیارد تومان در استارتاپ سرمایهگذاری کند، ارزش پس از جذب سرمایهی استارتاپ برابر با 10 میلیارد تومان خواهد شد. در نتیجه سرمایهگذار به نسبت سرمایهای که به استارتاپ تزریق کرده (2 میلیارد تومان) تقسیم بر ارزش استارتاپ پس از جذب سرمایه (10 میلیارد تومان) صاحب 20% از سهام استارتاپ خواهد شد.
ادغام و تملیک
ادغام زمانی رخ میدهد که دو شرکت، به دلیل همافزایی از منظر گسترش فعالیتها، کاهش هزینهها و دلایل دیگر به یک شرکت تبدیل شوند. تملیک به حالتی گفته میشود که یک شرکت، اکثر یا تمام سهام شرکت دیگری را خریداری کرده تا کنترل آن شرکت را بر عهده بگیرد. در تعیین هدف سرمایه گذاری زمان ادغام و تملیک شرکتها، برای مشخص شدن ارزش معامله یا سهم دو طرف، لازم است شرکتها ارزش گذاری شوند. گاهی اوقات در زمان ادغام و تملیک شرکتها، طرفین برای پرداخت بهای معامله به جای پرداخت پول نقد از واگذاری سهام استفاده میکنند. در این حالت برای آن که بتوان ارزش دقیق سهم هر شرکت را حساب کرد، باید شرکتها را ارزش گذاری کرد.
همکاری مشترک
در زمانی که دو یا چند شرکت با هدف همافزایی برای به اشتراک گذاری منابع خود با هم توافق میکنند، ارزش گذاری شرکتها پیشنیاز فرایند تعیین سهم و میزان مشارکت طرفین است.
چالشهای موجود برای ارزش گذاری
ارزش گذاری فرایندی پیچیده و همراه با چالش است. همانطور که گفتیم، هدف از ارزشگذاری یافتن ارزش ذاتی یک شرکت است. برای تعیین ارزش ذاتی یک شرکت نیازمند دانستن تمام اطلاعات مربوط به آن شرکت هستیم؛ از جریانهای درآمدی فعلی و بالقوه، صورتهای مالی و وضعیت فروش قبلی و پیشبینی شده گرفته تا اندازه بازار و سهم از بازار، ارزش برند، عملکرد مدیران و غیره. بنابراین بدیهی است که دسترسی به تمام این اطلاعات چندان آسان نباشد. میتوان دو چالش اصلی برای ارزش گذاری کسب و کارها را در دو مورد زیر خلاصه کرد:
عدم دسترسی به اطلاعات شرکتها
دسترسی به تمام اطلاعات یک شرکت، حتی در خصوص شرکتهای بورسی که صورتهای مالی آنها به طور منظم در دسترس عموم قرار میگیرد، بسیار سخت است.
نبود اتفاق نظر بر سر انواع روشهای ارزش گذاری
روشهای متعددی برای ارزش گذاری شرکتها وجود دارد. هر یک از این روشها بر اساس میزان تناسب با نوع شرکت، میزان بلوغ و شرایط آن میتواند بکارگرفته شود. از طرفی به دلیل تفاوتهای عمیق میان شرکتها، بر سر روشهای ارزش گذاری قابل بکارگیری اتفاق نظر وجود ندارد.
این دو چالش اصلی موجب میشود که تحلیلگران دائماً به دنبال یافتن دقیقترین تخمین از ارزش گذاری یک کسب و کار باشند. یکی از انواع کسب و کارهایی که نیازمند ارزشگذاری دقیق است، استارتاپها هستند. میتوان گفت ارزش گذاری دقیق یک استارتاپ، جذب سرمایه را به یک معاملهی بُرد-بُرد، برای سرمایهگذاران و موسسان تبدیل میکند. در ادامه به اختصار به بررسی فرایند ارزش گذاری استارتاپها میپردازیم.
ارزش گذاری استارتاپ
موسسان یک استارتاپ پیش از جذب سرمایه باید با سرمایهگذار بر سر ارزش استارتاپ به توافق برسند. ارزش گذاری استارتاپ عاملی مهم برای تعیین میزان سهام سرمایهگذار و معیاری اساسی در چگونگی پیشبرد مذاکرات بین طرفین است. هنگامی که عبارت ارزش گذاری را برای استارتاپها به کار میبریم، منظور رقمی است که سرمایهگذاران و موسسان استارتاپ مذکرات خود را بر پایهی آن انجام میدهند.
ارزش گذاری یک استارتاپ به هیچ وجه کار سادهای نیست؛ به خصوص ارزش گذاری استارتاپهایی که در مراحل اولیه فعالیت هستند.
به همین دلیل عموماً گفته میشود که ارزش گذاری استارتاپ بیش از آن که علم باشد، هنر است.
از دلایل دشواری ارزش گذاری استارتاپها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- استارتاپ در مراحل اولیه اطلاعات تاریخی کم و غیرقابل اتکایی از عملکرد خود دارد.
- استارتاپ به نسبت کسب و کارهای سنتی، داراییهای فیزیکی کمتری دارد.
- استارتاپ، به خصوص در مراحل آغازین فعالیت، مدل کسب و کار مستحکمی ندارد.
- ممکن است استارتاپ به درآمدزایی پایدار نرسیده باشد.
در مواردی که نمیتوان به دادههای موجود اکتفا کرد، برای ارزشگذاری استارتاپ باید فرضیات و احتمالات بسیاری را درباره آینده و پتانسیل موفقیت و رشد آن دخیل کرد. به همین سبب فرایند ارزش گذاری استارتاپ نسبت به کسب و کارهای سنتی پیچیدهتر و دارای ظرافتهای بیشتری خواهد بود.
روشهای ارزش گذاری استارتاپ
مهمترین عامل اثرگذار بر ارزش گذاری یک استارتاپ، پتانسیل رشد آن در آینده است. پتانسیل رشد یک استارتاپ تحت تأثیر ارزش پیشنهادی، حوزه فعالیت، اندازه بازار، سهم بازار، قدرت تیم و بسیاری عوامل دیگر است. برای ارزش گذاری استارتاپها روشهای زیادی وجود دارد که برخی از مهمترین روشها شامل موارد زیر است:
روشهای ارزش گذاری به ما کمک میکنند تا مقدار حدودی ارزش یک استارتاپ را تعیین کنیم تا مذاکرات با سرمایهگذار را در فرآیند جذب سرمایه بر اساس آن پیش ببریم. ارزشگذاری هر استارتاپ بسته به روش استفاده شده میتواند متفاوت باشد. برای مثال ممکن است ارزش یک استارتاپ با روش ارزشگذاری «جریانهای نقد تنزیل شده» برابر با 10 میلیارد تومان و با روش ارزش گذاری «ضرایب» برابر با 5 میلیارد تومان به دست آید.
کدام ارزش گذاری دقیقتر است؟ جواب این سوال به فرضیات در نظر گرفته شده در هر روش وابسته است. بنابراین در نهایت، ارزشگذاری یک استارتاپ به صورت توافقی در جلسات مذاکره با سرمایهگذار مشخص میشود.
تارگت (هدف قیمت) در بورس چیست؟
تارگت در بورس یا هدف قیمت (Target Price) به قیمتی گفته میشود که توسط تحلیلگران و فعالان بازار بورس و با توجه به سوابق یک شرکت پیشبینی میشود. تحلیلگران معمولا هدف قیمت را همراه با پیشنهادات خرید و فروش ارائه میدهند. تارگت همچنین مشخص میکند که سرمایهگذاران تا کجا باید در یک معامله بمانند.
نحوه تعیین هدف قیمت
تارگت در بورس به پیشبینی آینده یک تحلیلگر از قیمتها گفته میشود. تحلیلگران با استفاده از ابزارهای مختلف این پیشبینی را انجام میدهند. ابزارهایی مانند اندیکاتورها(indicators)، پرایساکشن(price action)، آمارها(statistics)، روندها(trends)، و مومنتوم قیمت(price momentum). البته این پیشبینی دقیق نیست و هر تحلیلگر نیز قیمت متفاوتی از دیگری پیشبینی میکند.
- اندیکاتور(indicators)
اندیکاتورها، اطلاعاتی هستند که با انجام محاسبات ریاضی برروی فاکتورها و آمارهای مالی بدست میآیند. از جمله مهمترین و پرکاربردترین اندیکاتورها میتوان به میانگین محرک، MACD، RSI، CCI و فیبوناچی اشاره کرد. - پرایساکشن(price action)
به نظر میرسد بازار از نظم خاصی پیروی نمیکند، اما اینطور نیست. کافی است تا الگوهای قیمتی بررسی شده و سپس نظم حاکم بر بازار خود را نشان میدهد. کار پرایساکشن همین است. پرایساکشن نظم بازار را با استفاده از بررسی الگوهای قیمتی تعیین میکند. - آمار(statistics)
آمار شامل تمام اعداد و ارقامی است که اطلاعات لازم را درمورد ابعاد مختلف بازار و معاملات به تحلیلگران می-دهد. - روند(trends)
حرکت قیمت به جهتی خاص را روند میگویند. روند میتواند نزولی، صعودی و جانبی باشد. میتوانید مقاله خط روند در تحلیل تکنیکال را مطالعه کنید تا موضوع را بهتر درک کنید. - مومنتوم قیمت(price momentum)
مومنتوم قیمت نیز یکی از اندیکاتورها است. از این اندیکاتور برای تحلیل سرعت حرکت قیمت استفاده میشود.
روند پیشبینی قیمت چگونه است؟
ابتدا باید قیمت منصفانه سهام مشخص شود. برای اینکار باید میزان درآمد بالقوه در آینده را با احتساب سوابق اقتصادی و فضای رقابتی درنظر گرفت. هدف قیمت یا تارگت در بورس میتواند مضربی از نسبت قیمت به درآمد باشد که از رابطه قیمت بازار به درآمد سالانه بدست میآید. این مضرب میتواند وابسته به ارزش صنعت، میزان درآمد سازمان یا ترکیبی از این دو باشد.
تصمیم بین خرید و فروش
سرمایهگذران میتوانند برای بالابردن میزان بازده و سود، قیمت خرید و فروش را در نقطهای نزدیک هدف قیمت انتخاب کنند.
- فروش سهام: زمان مناسب فروش وقتی است که تعیین هدف سرمایه گذاری میزان قیمت فروش پایینتر از تارگت در بورس است. این اختلاف قیمت می تواند نتیجه شرایط ضعیف بازار یا واکنش بیش از حد به عقب نشینی های اخیر شرکت باشد.
- خرید سهام: همچنین زمان مناسب فروش وقتی است که قیمتها بیشتر از هدف قیمت پیشبینیشده هستند.
نکاتی که درمورد تارگت در بورس بدانید
- معاملهگران
معاملهگران معمولاً میخواهند وقتی ارزش مورد انتظار یک معامله مشخص شد از موقعیت خود در بازار خارج شوند. اگرچه هدف قیمت می تواند به معامله گران کمک کند تا بفهمند چه موقع خرید یا فروش سهام را انجام دهند، معامله گران می توانند و باید اهداف قیمتی خود را برای ورود و خروج از موقعیت تعیین کنند. - سرمایهگذاران ماهر
هدف قیمت تعیین شده از طرف تحلیلگران تنها یکی از ابزار تصمیمگیری است. میزان تارگت در بورس همیشه واضح و قابل اتکا نیست. بنابراین به عنوان یک سرمایهگذار ماهی خوب است این مورد رادر نظر بگیرید. یکی دیگر از نکاتی که میتواند شما را در سرمایهگذاری یاری دهد، بررسی منابع مالی شرکت است.
مثالی از تارگت در بورس
فرض کنید قیمت سهام یک شرکت ۱۰۰۰ تومان باشد. بسته به شرایط شرکت و عملکرد آن، تحلیلگران هدف قیمت را تعیین میکنند.
اگر عملکرد شرکت خوب باشد و توانسته باشد اهداف تجاری خود را به خوبی عملی کند، تحلیلگران هدف قیمت را ۱۵۰۰ تومان درنظر خواهند گرفت. در اینصورت سرمایهگذاران با توجه بی این پیشبینی به خرید سهام ترقیب شده و با تقاضای زیاد، قیمت را بالا میبرند.
حال تصور کنید عملکرد شرکت خوب نبوده و نتوانسته اهداف تجاری خود را عملی کند. در اینصورت تحلیلگران با پیشبینی کاهش قیمتها تا ۵۰۰ تومان، این تصور را برای سرمایهگذاران ایجاد میکنند که این شرکت با زیان روبرو خواهد شد. بنابراین سهامداران نسبت به فروش سهام خود هجوم برده و باعث کمشدن ارزش سهام آن شرکت میشوند.
سخن پایانی
سرمایهگذاران باید تارگت در بورس را در کنار فاکتورهای دیگر به کار گیرند تا بتوانند تصمیم درستی در خصوص صرف سرمایه خود اتخاذ کنند. تحلیلگران بازار افرادی هستند که سرمایهگذاران میتوانند از کمک آن-ها بهره ببرند. اما اگر شما به عنوان سرمایهگذار میخواهید از پس تحلیلها بربیایید و فردی متخصص در این بازار باشید، میتوانید با شرکت در دوره آموزش بورس از صفر همراه شده و اطلاعات مورد نیاز خود را به دست آورید.
دیدگاه شما