تحلیل الگوهای واگرا


تحلیل تکنیکال

بی رمقی در بازار اتریوم و احتمال اصلاح قیمت+نمودار روزانه قیمت

اتریوم نیز به عنوان رمزارز دوم بازار، این هفته را با قیمت ۱۳۲۵ دلار به وقت بازارهای آسیایی آغاز کرده و علیرغم پیشرفت یک درصدی قیمت، همچنان از توان کافی برای آغاز روند صعودی برخوردار نیست.

به گزارش بازار، با بسته شدن کندل هفتگی ارزهای دیجیتال در یکشنبه شب، این بازار این هفته را با ریزش قیمت ها آغاز کرد.

افزایش قیمت نفت، رشد تورم و ناتوانی اکثر بانک های مرکزی جهان در کنترل نرخ تورم منجر به از رمق افتادن بازارهای ریسک پذیر به ویژه بازار رمزارزها شده است.

در همین راستا، ارزش کل بازار ارزهای دیجیتال در روز دوشنبه به ۹۴۴ میلیون دلار سقوط کرد که به نسبت روز یکشنبه، ۱.۰۴ درصد ریزش را نشان می دهد و با این حساب، طی شبانه روز گذشته این بازار بیش از ۳۷ میلیارد دلار از ارزش خود را از دست داده است.

اتریوم نیز به عنوان رمزارز دوم بازار، این هفته را با قیمت ۱۳۲۵ دلار به وقت بازارهای آسیایی آغاز کرده و حجم معاملات آن طی شبانه روز گذشته حدود ۵.۸۲ میلیارد دلار گزارش شده است. علیرغم بیت کوین، رمزارز اتریوم موفق به کسب سود ۱.۲ درصدی در روز دوشنبه شده که با این حساب، حجم کل بازار آن اکنون به ۱۶۲ میلیارد دلار رسیده است.

بی رمقی در بازار اتریوم و احتمال اصلاح قیمت+نمودار روزانه قیمت

اتریوم طی روزهای اخیر، موفق شده اندکی نسبت به روزهای پیش از ادغام شبکه و راه اندازی شبکه جدید خود که منجر به ایجاد ترس و بی اعتمادی سرمایه گذاران در بازار تحلیل الگوهای واگرا شد، بهبود پیدا کند.

ابزار تحلیلی سنتیمنت نشان می دهد که اندازه شبکه اتریوم پس از ادغام، تا حد زیادی افزایش یافته که این موضوع می تواند ظرفیت خوبی برای اتریوم و سایر آلتکوین های فعال روی شبکه بزرگ اتریوم محسوب شود.

بی رمقی در بازار اتریوم و احتمال اصلاح قیمت+نمودار روزانه قیمت

با تمام این اوصاف، اتریم در همان محدوده کم نوسان ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰ دلار معامله می شود. یک مثلث صعودی در تایم فریم روزانه ایجاد شده و مقاومت را نزدیک به ۱۴۰۰ دلار افزایش می دهد. حمایت قوی فوری اتریوم نیز نزدیک به ۱۳۰۰ دلار است.

شاخص های فنی پیشرو مانند RSI و MACD اکنون در حال واگرایی هستند، به طوری که RSI نشان دهنده روند افزایش فروش ومحدوده زیر ۵۰ بوده و MACD نشان دهنده افزایش روند خرید است.

در مقابل، میانگین متحرک ۵۰ روزه حاکی از تمایل سرمایه گذاران به فروش اتریوم است. با این حال، شکست نزولی سطح ۱۳۰۰ دلار ممکن است توکن ETH را به ۱۲۲۵ دلار یا ۱۱۱۰ دلار کاهش دهد.

بی رمقی در بازار اتریوم و احتمال اصلاح قیمت+نمودار روزانه قیمت

اتریوم نیز به عنوان رمزارز دوم بازار، این هفته را با قیمت ۱۳۲۵ دلار به وقت بازارهای آسیایی آغاز کرده و علیرغم پیشرفت یک درصدی قیمت، همچنان از توان کافی برای آغاز روند صعودی برخوردار نیست.

به گزارش بازار، با بسته شدن کندل هفتگی ارزهای دیجیتال در یکشنبه شب، این بازار این هفته را با ریزش قیمت ها آغاز کرد.

افزایش قیمت نفت، رشد تورم و ناتوانی اکثر بانک های مرکزی جهان در کنترل نرخ تورم منجر به از رمق افتادن بازارهای ریسک پذیر به ویژه بازار رمزارزها شده است.

در همین راستا، ارزش کل بازار ارزهای دیجیتال در روز دوشنبه به ۹۴۴ میلیون دلار سقوط کرد که به نسبت روز یکشنبه، ۱.۰۴ درصد ریزش را نشان می دهد و با این حساب، طی شبانه روز گذشته این بازار بیش از ۳۷ میلیارد دلار از ارزش خود را از دست داده است.

اتریوم نیز به عنوان رمزارز دوم بازار، این هفته را با قیمت ۱۳۲۵ دلار به وقت بازارهای آسیایی آغاز کرده و حجم معاملات آن طی شبانه روز گذشته حدود ۵.۸۲ میلیارد دلار گزارش شده است. علیرغم بیت کوین، رمزارز اتریوم موفق به کسب سود ۱.۲ درصدی در روز دوشنبه شده که با این حساب، حجم کل بازار آن اکنون به ۱۶۲ میلیارد دلار رسیده است.

بی رمقی در بازار اتریوم و احتمال اصلاح قیمت+نمودار روزانه قیمت

اتریوم طی روزهای اخیر، موفق شده اندکی نسبت به روزهای پیش از ادغام شبکه و راه اندازی شبکه جدید خود که منجر به ایجاد ترس و بی اعتمادی سرمایه گذاران در بازار شد، بهبود پیدا کند.

ابزار تحلیلی سنتیمنت نشان می دهد که اندازه شبکه اتریوم پس از ادغام، تا حد زیادی افزایش یافته که این موضوع می تواند ظرفیت خوبی برای اتریوم و سایر آلتکوین های فعال روی شبکه بزرگ اتریوم محسوب شود.

بی رمقی در بازار اتریوم و احتمال اصلاح قیمت+نمودار روزانه قیمت

با تمام این اوصاف، اتریم در همان محدوده کم نوسان ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰ دلار معامله می شود. یک مثلث صعودی در تایم فریم روزانه ایجاد شده و مقاومت را نزدیک به ۱۴۰۰ دلار افزایش می دهد. حمایت قوی فوری اتریوم نیز نزدیک به ۱۳۰۰ دلار است.

شاخص های فنی پیشرو مانند RSI و MACD اکنون در حال واگرایی هستند، به طوری که RSI نشان دهنده روند افزایش فروش ومحدوده زیر ۵۰ بوده و MACD نشان دهنده افزایش روند خرید است.

در مقابل، میانگین متحرک ۵۰ روزه حاکی از تمایل سرمایه گذاران به فروش اتریوم است. با این حال، شکست نزولی سطح ۱۳۰۰ دلار ممکن است توکن ETH را به ۱۲۲۵ دلار یا ۱۱۱۰ دلار کاهش دهد.

الگوی سر و شانه در تحلیل تکنیکال

الگوی سر و شانه در تحلیل تکنیکال

معامله گران در بورس برای تحلیل تکنیکال این بازار از الگوهای مختلفی استفاده می کنند. در میان تمامی الگوهای موجود الگوهای عمومی قیمت سال های متمادی به دلیل واقعیت و اطلاعات مناسبی را که در اختیارکاربران قرار می دهند دارای طرفداران بسیاری هستند. از جمله این الگوها می توان به الگوی سر و شانه اشاره نمود. اگر می خواهید با الگوی سروشانه و ویژگی های آن بیشتر آشنا شوید تا پایان با ما همراه باشید.

الگوی سروشانه

الگوی سروشانه

الگوی سر و شانه در تحلیل تکنیکال چیست؟

الگوی سر و شانه در واقع نوعی الگوی نموداری است که دارای یک خط کف به همراه سه قله قیمتی می باشد. قله های سمت چپ و راست دارای ارتفاع مشابهی هستند اما قله میانی بلند تر از سایر قله ها است. این الگو در تحلیل تکنیکال تغییر روند بازار از حالت صعودی به تحلیل الگوهای واگرا نزولی را نشان می دهد و جز معتبرترین الگوهای بازگشت روندی محسوب می شود. همچنین از برترین الگوهای صدور سیگنال های معاملاتی می باشد که شکل گیری آن پایان روند صعودی را نشان می دهد.

الگوی سر و شانه

الگوی سر و شانه

الگوی سر و شانه چه زمانی شکل می گیرد؟

الگوی سر و تحلیل الگوهای واگرا شانه هنگامی شکل می گیرد که یک سهم قیمت آن به قله جدیدی رسیده باشد و بعد به محدوده پایین حرکت صعودی پیشین خود باز گردد. بعد قیمت مجددا به سطحی بالاتراز قله قبلی قیمت صعود نموده و قسمت سر الگو شکل می گیرد و دوباره به خط کف برگشته و قیمت مجددا افزایش می یابد. در این حرکت صعودی قیمت در بهترین حالت می تواند به سطح قله قیمتی اولیه برسد. با رسیدن به چنین سطحی قیمت ها حرکت نزولی خود را شروع می کنند و بعد به سمت خط گردن این الگو حرکت می نماید.

الگوی سر و شانه

الگوی سر و شانه

الگوی سروشانه چه چیزهایی را نشان می دهد؟

به طور کلی یک الگوی سر و شانه سقف و کف دارای سه بخش زیر است:

  • بعد از یک روند صعودی بلند مدت قیمت ها به یک قله جدید می رسند و بعد حرکت نزولی کوچکی را به منظور ایجاد یک دره انجام می دهند.
  • قیمت ها مجددا حرکت صعودی خود را شروع می کنند و سقف قیمتی جدیدی می سازند و بعد مجددا نزول می کنند.
  • قیمت ها برای سومین مرتبه حرکت صعودی انجام می دهند اما در نهایت می توانند به سطح قله اولیه برسند قبل از آنکه مجددا حرکت نزولی خود را شروع کنند.
  • در این الگو قله های 1 و 3 شانه ها را تشکیل می دهند و قله 2 یا وسط تشکیل دهنده سر الگو می باشد. به خطی که دره های شماره 1 و 2 را به یکدیگر متصل می نماید خط گردن می گویند.

الگوی سر و شانه سقف

الگوی سر وشانه سقف در تحلیل تکنیکال جز الگوهای بازگشتی است. بنابراین الگوهایی هستند که روند قیمت بعد از تشکیل الگو در آن ها تغییر می یابد. این الگو در پایان حرکتی صعودی رخ خواهد داد و موجب تغییر جهت بازار و حرکت به سمت نزول قیمت می گردد. در این الگو سه قله وجود دارد و قله وسط دارای بیشترین ارتفاع ممکن است که همان سر الگو می باشد.

الگوی سر و شانه

الگوی سر و شانه

برای انجام معاملات از طریق این الگو هنگامی که حالت کلی الگو را در چارت یافتید باید منتظر بمانید که شاهد شسکسته شدن خط گردن باشید. بهترین حالت این است که خط گردن پرقدرت شکسته شود و دارای شرایط یک شکست مناسب باشد. اگر قیمت با حرکت خیلی سریع و قوی خط گردن را بشکند و شما از ورود به پوزیشن جا ماندید کاری که می توانید انجام دهید این است که منتظر حرکت برگشتی تحلیل الگوهای واگرا به خط گردن باشید تا بتوانید به پوزیشن راه یابید. در این الگو باید حتما بین شانه چپ و سر واگرایی وجود داشته باشد، زیرا این واگرایی تشکیل الگوی سر و شانه را تایید می نماید.

نحوه تشخیص حد زیان و سود در الگو سقف

در این الگو حد زیان بر روی شانه راست قرار گرفته است. البته در بعضی از شرایط الگوهای سر و شانه ای شکل می گیرد که در آن ها ارتفاع شانه راست و سر فاصله بسیار کمی با یکدیگر دارند، در چنین شرایطی می توان قسمت بالای سر را به عنوان حد زیان در نظر گرفت. به منظور تعیین حد سود نیز باید فاصله قسمت سر تا خط گردن را اندازه گیری نمود و از محل شکسته شدن خط گردن به سمت پایین را بررسی نمود.

الگوی سر و شانه ی معکوس

الگوی سر و شانه معکوس دقیقا نقطه مقابل الگوی سر و شانه است. از این الگو به عنوان الگوی سر و شانه کف نیز یاد می کنند. این الگو تغییر روند از نزولی به صعودی را پیش بینی می نماید و زمانی مشخص خواهد شد که حرکات قیمتی یک سهم دارای مشخصه های زیر باشد.

در الگوی سر و شانه کف قیمت به سمت دره حرکت می کند و مجددا حرکت صعودی خواهد داشت. به طوری که قیمت دوباره به سطحی پایین تر از دره قبلی حرکت می کند و حرکتی صعودی انجام می دهد. در پایان قیمت دوباره یک حرکت نزولی تا سطح دره اول خواهد داشت. با انجام این حرکات قیمت حرکتی صعودی پیدا می کند و به سمت سطح مقاومتی که در قله های قبلی تشکیل شده می رود.

الگوی سر و شانه

الگوی سر و شانه

نحوه تشخیص حد زیان و سود در الگو کف یا معکوس

الگو سر و شانه در فارکس نیز مورد استفاده قرار می گیرد، از این رو معامله گرانی که در این بازارها مشغول به فعالیت هستند باید بتوانند به خوبی این الگوها را تحلیل نمایند و حد زیان و سود در آن ها را تشخیص دهند تا بتوانند معاملات سودمندی را تجربه نمایند. در این الگو حد زیان زیر شانه سمت راست قرار دارد. البته افرادی که می خواهد اطمینان بیشتری داشته باشند می توانند زیر قسمت سر را به عنوان حد زیان در نظر بگیرند. البته حتما باید به این نکته توجه نمود که فاصله میان شانه راست تا سر خیلی زیاد نباشد.

در این الگو حد سود نیز معادل فاصله میان سر تا خط گردن است که باید آن را از مکانی که خط گردن شکسته می شود به سمت بالا اعمال نمود.

الگوی سر شانه

الگوی سر شانه

دو الگوی سر شانه سقف و کف چه تفاوت هایی با یکدیگر دارند؟

الگوی سرو شانه سقف و کف تفاوت هایی دارند که موجب تمایز آن ها از یکدیگر شده است. در الگوی سر وشانه کف یا معکوس برای کامل شدن الگو حتما باید شکسته شدن خط گردن اتفاق بیافتد. اما تکنیک هایی که برای محاسبه قیمت های هدف مورد استفاده قرار می گیرند دقیقا مانند الگوی سقف است. تنها تفاوتی که در کف وجود دارد تمایل بیشتر برای حرکات بازگشتی به سمت گردن پس از موجب نزولی است.

مناسب ترین روش برای پی بردن به این تفاوت این است که هر بازار فقط بعد از یک سکون یا رکود می تواند روندی نزولی داشته باشد. در بیشتر موارد کاهش تقاضا یا همان تمایل برای خرید در بین معامله گران در راستای سوق دادن بازار در جهت نزولی کافی می باشد. به این نکته توجه داشته باشید که بازار هرگز پس از یک دوره سکون نمی تواند یک صعود ناگهانی داشته باشد. تنها در شرایطی که میزان تقاضا بیشتر از عرضه باشد و بالا رفتن هجوم خریداران نسبت به فروشندگان قیمت ها صعود خواهند داشت.

الگو سر و شانه

الگو سر و شانه

الگو سر و شانه های مرکب

الگوی سر و شانه مرکب یکی از حالت های الگو سر و شانه است که در آن شاهد دو سر یا دو شانه چپ یا راست خواهیم بود. البته استفاده از این الگو چندان رایج نیست و اما می تواند در پیش بینی بازار موثر باشد. از مهم ترین ویژگی های این الگو می توان به این موضوع اشاره نمود که الگوی مرکب تمایل بسیارشدیدی برای رعایت تناسب درالگوی سر و شانه دارند. به این معنی که اگر در سمت راست شانه واحدی وجود داشته باشد حتما در سمت چپ نیز یک شانه واحد خواهیم داشت. بنابراین اگر دو شانه در سمت چپ باشد انتظار می رود که در سمت راست نیز دو شانه خواهد بود.

الگوهای سر و شانه کف و سقف دو قلو

الگوی کف دو قلو

الگوی سر و شانه دو قلو از نوع کف در انتهای یک روند نزولی ایجاد می شود و بازگشت قیمت به شکل صعودی را نشان می دهد. تشکیل این الگو می تواند سود زیادی را نصیب سهامداران کند. الگوی کف دو قلو شباهت بسیاری به حرف W دارد و دارای دو کف متوالی پشت سر هم و یک خط گردن می باشد. خط گردن در واقع خط مقاومت است. با تشکیل این الگو و شکسته شدن خط مقاومت پیش بینی می شود که سهم حداقل به اندازه فاصله سقف تا خط گردن رشد کند. به میزانی که شکل گیری این الگو مدت زمان بیشتری را طول بکشد اعتبار بالاتری خواهد داشت. همچنین افزایش حجم نیز در شکل گیری این الگو می تواند اعتبار الگو را بیشتر نماید.

الگوی سقف دوقلو

این الگو دقیقا نقطه مقابل الگو کف دو قلو است، بنابراین در انتهای یک روند صعودی شاهد آن خواهیم بود و بازگشت قیمت به شکل نزولی را نشان می دهد. در این الگو نیز دو قله متوالی پشت سر هم و یک خط گردن وجود دارد. به این معنی که بعد از تشکیل الگو و شکسته شدن خط حمایت و افزایش حجم سقف نمودار به اندازه فاصله سقف تا گردن افت خواهد داشت. توجه داشته باشید که در این الگو خط حمایت بعد از شکسته شدن به خط مقاومت تبدیل می شود و نقش مقاومتی خواهد داشت. معمولا بازگشت این خط با یک فرصت خروج مجدد همراه خواهد بود، زیرا الگو به شدت نزولی است.

الگوی سقف دوقلو

الگوی سقف دوقلو

آیا در الگوهای کف و سقف دوقلو امکان نقض وجود دارد؟

نمی توان به صورت قطعی بیان نمود که تمامی قوانین و الگوهایی که در تحلیل تکنیکال مورد استفاده قرار می گیرند صحیح هستند. با توجه به اینکه این الگوها تنها دارای پشتوانه آماری هستند احتمال نقض در الگوهای دو قلو سقف و کف وجود خواهد داشت. مثلا در الگوی سقف دوقلو قیمت پس از شکسته شدن خط گردن روندی صعودی به جای نزولی داشته باشد و دو قله قبلی نیز که اکنون به عنوان سطح مقاومت هستند به طرف بالا کشیده شوند الگوی سقف دو قلو نقض خواهد شد. این شرایط به صورت عکس می تواند برای الگو کف دو قلو نیز رخ دهد و الگوی آن نقض گردد. در صورتی که هر یک از این الگوها نقض شوند می توان خطی که به موازات قله ها یا دره ها ترسیم شده است حد زیان در نظر گرفت.

تحلیل تکنیکال

تحلیل تکنیکال

الگوی سر و شانه ادامه دهنده

الگوی سر و شانه ادامه دهنده نیزحالتی از الگوهای سر و شانه است که در آن نمودار قیمت شباهت بسیاری به الگوی مستطیل دارد. تنها تفاوت آن ها در یک روند صعودی نقطه قعر یا کفی میانی در مقایسه با دو کفی دیگر عمیق تر هستند. همچنین در روند نزولی قله میانی در مقایسه با دو قله دیگر در چپ و راست دارای ارتفاع بیشتری است. از این رو می توان گفت که هر دو نوع الگو از نوع سروشانه هستند که از روند قبلی تبعیت می نمایند، در نتیجه نمی توان آن ها را با الگوهای سر و شانه برگشتی اشتباه گرفت.

الگوی سر و شانه

الگوی سر و شانه

سخن پایانی

همانطور که اشاره شد الگوی سر و شانه از جمله الگوهای بازگشتی است که بعد از تشکیل ساختار الگو در پایان روند انتظار چرخش روند وجود خواهد داشت. در الگوهای سر و شانه سقف انتظار می رود که قیمت ریزش داشته باشد. این در حالی است که در الگوهای سر وشانه کف منتظر افزایش قیمت خواهیم بود. از این الگوها می توان به منظور تشخیص اصلاح های تحلیل الگوهای واگرا مقطعی نمودار و یا چرخش روند اصلی نمودار استفاده نمود.

تحلیل تکنیکال صنعت لاستیک در بورس / حمایت در افت‌های سنگین

اکوایران: به بهانه عرضه تایر در بورس کالای ایران در یکی دو جلسه اخیر، به بررسی شاخص این صنعت را از منظر تکنیکالی پرداخته‌ایم.

تحلیل تکنیکال صنعت لاستیک در بورس / حمایت در افت‌های سنگین

در صنعت لاستیک با توجه به اینکه بخش مهمی ازمواد اولیه اساسی شرکت‌ها از طریق شرکت‌های پتروشیمی تأمین می‌شود نحوه سیاستگذاری و مکانیزم تعیین قیمت آن مبتنی بر بورس کالا است.

تصمیم‌های اقتصادی برای تعیین قیمت تایر توسط سازمان حمایت از حقوق مصرف کننده یا تصمیمات وزارت صنعت، معدن و تجارت در مورد تعرفه‌ی تایر، تصمیمات اتخاذ شده در خصوص گروه ارزی مواد اولیه تایر دروزارت صمت، تغییرات قیمت ارز رسمی و نرخ ارز توافقی صادراتی و میزان تخصیص آن، نحوه‌ی کنترل مرزها و گمرک برای جلوگیری از قاچاق، تعامل با کشورهای خارجی و توسعه اقتصادی کشور و به تبع آن توسعه حمل و نقل و درآمد مردم و نیز افزایش ترانزیت و صادرات کشوراز عوامل مؤثر بر صنعت تایر در سطح داخلی هستند.

در جدیدترین اطلاعیه‌های منتشر شده در وب سایت بورس کالای ایران شرکت صنایع لاستیک یزد نزدیک به 14 هزار و 630 تن لاستیک را در بورس کالا عرضه می‌کند. همچنین شرکت‌های گروه صنعتی بازار با 5 هزار تن، گروه صنعتی بازر کردستان با 5 هزار و 877 تن از دیگر شرکت‌هایی بودند که اطلاعیه پذیرش محصولاتشان در وب سایت بورس کالا قرار گرفت.

اما از منظر تکنیکالی وقتی به شاخص لاستیک در بازار سرمایه نگاه می‌کنیم این شاخص از مرداد ماه سال 1399 تا به امروز بیش از 60 درصد افت را تجربه کرده است و علاوه بر مشکلات ذکر شده فوق به جهت تهیه مواد اولیه و همچنین مشکلات بهای تمام شده با افت و خروج حقیقی ها از این صنعت در طی این سال‌ها روبرو شده‌ایم .

حالا به نظر می‌رسد شاخص صنعت لاستیک ایران به بهانه تحلیل الگوهای واگرا ورود محصولات به بورس کالا تصمیم دارد که از میانگین 55 روزه خود به بالا حرکت کند. این در حالی است که میانگین 200 روزه که برای خیلی از اهالی بازار از درجه اهمیت بالایی برخوردار است در نزدیکی همین محدوده قیمتی حال حاضر شاخص است و عبور از میانگین 55 روزه می‌تواند نور تازه‌ای برای عبور از میانگین 200 روزه باشد.

اما در صورتی که با عدم استقبال خریداران مواجه شود و فروشندگان همچنان در این محدوده ها قدرت نمایی کنند شاخص این صنعت ممکن است سطح حمایتی را که در بهمن 1400 برای خود ایجاد کرده است را از دست بدهد.

این سطح در مرداد ماه امسال نیز باردیگر قدرت حمایتی خود را به بازار نشان داد تا نگذارد شاخص لاستیک بیشتر از این شاهد افت باشد .

این شاخص آخرین باری که به این سطح واکنش مثبت نشان داد مربوط به اواسط مهر ماه سال جاری است که چند روزی بیشتر از آن نمی‌گذرد. با توجه به سطوح حمایتی ایجاد شده برای این شاخص، ممکن است بازار به این صنعت توجه ویژه ای داشته باشد. همچنین وجود واگرایی در اندیکاتور RSI میتواند روی این حمایت صحه بگذارد تا شاخص لاستیک به سمت اهداف بالاتری حرکت کند.

باند جهانی صعود بورس

دنیای‌اقتصاد - امیررضا انگجی : در سال‌های گذشته بازار سهام ایران بارها شاهد آن بوده که میل به حمایت از این بازار، ذی‌نفعان بورسی را به سمت درخواست کنترل نرخ بهره به نفع رونق این بازار سوق داده است. این در حالی است که قرار گرفتن بازار سهام در مسیری صعودی به‌طور پایدار همواره تحلیل الگوهای واگرا نیازمند آن است که بخش واقعی اقتصاد منبسط شود. داده‌های تاریخی که برای ۱۴۵سال و از ۱۷کشور توسعه‌یافته جمع‌آوری شده است، نشان می‌دهد اگرچه ممکن است در بازه‎ای زمانی، انفکاکی بین نرخ رشد اقتصادی و بازدهی بازار سهام ایجاد شود که این مساله می‌تواند ناشی از بهبود انتظارات، تغییر در نرخ تنزیل و همچنین کاهش ریسک‌های متعدد مشرف بر اقتصاد باشد؛ اما در بلندمدت رشد بخش واقعی اقتصاد است که منجر به بازدهی بورس می‌شود و این دو متغیر همبستگی مثبت قوی خواهند داشت. از این رو نمی‌توان بازار سرمایه را با دستکاری نرخ‌های بهره به‌طور پایدار بیش از سطح تورم رشد داد و باید برای بهبود اوضاع در بورس راه‌حلی اصولی در چارچوب رشد اقتصادی واقعی اندیشید.

4

بازارهای دارایی به‌خصوص بازار مالی اثرپذیری بالایی از عوامل متعدد نظیر نرخ بهره دارند. بررسی‌ها نشان می‌دهد که اگرچه همواره در بلندمدت میان قیمت سهام و رشد بخش حقیقی اقتصاد همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد، با این حال در کوتاه‌مدت این رابطه به نفع تغییر ترجیحات و عامل بهره تغییر کرده و حتی قابل‌نقض است، از این‌رو به‌نظر می‌رسد که در صورت تغییر برخی از شرایط و خصوصا تمایز روند‌های بلندمدت با رویدادهای کوتاه‌مدت نباید این تفاوت‌ها را به منزله عدم‌کارکرد مناسب قواعد اقتصادی در‌نظر تحلیل الگوهای واگرا گرفت و صرفا باید آن را به پای تحولاتی گذاشت که در کوتاه‌مدت می‌تواند به واسطه عوامل رفتاری و رجحانی بر عملکرد بازارها اثر بگذارد.

به همین ‌منظور گزارش برای ارزیابی تجربی این پیش‌بینی از داده‌های مالی مابین سال‌های 1870تا2015 برای 17کشور استفاده می‌کند. داده‌ها و تحلیل‌ها نشان می‌دهد که اندازه بازار سهام و تولید ناخالص داخلی تا دهه 1980 ارتباط نزدیکی با یکدیگر داشته‌اند، اما پس از آن به‌طور قابل‌توجهی شاهد یک واگرایی با افزایش قیمت سهام بوده‌ایم که همراه با رشد راکد بخش حقیقی اقتصاد روی داده است. این واگرایی درازمدت از لحاظ تاریخی بی‌سابقه است و می‌تواند تا حد زیادی با تغییر سود به سمت شرکت‌های بورسی در زمان نرخ‌های تنزیل پایین به لحاظ تاریخی توضیح داده شود. این گزارش بر اساس مقاله انفجار بزرگ و ارزش بازار سهام در بلند مدت از دیمیتری کوشینوو و کاسپار زیمرمان تهیه شده است.

انفجار بزرگ بازار سهام از 1980

در سال‌2020 و‌ ماه‌های ابتدایی 2021، شاهد این بودیم که ارتباط بازارهای سهام و رشد اقتصاد واقعی قطع شد، درحالی ‌که بسیاری از کارگران و کسب‌‌‌‌‌‌‌وکارها با اثرات اقتصادی بحران کووید مبارزه می‌کردند، بازارهای سهام، نزدیک به رکوردهای تاریخی تمام دوران گذشته بازگشته بودند. چنین انحرافات کوتاه‌مدتی در بازارها از اقتصاد در طول تاریخ به‌وفور یافت می‌شود، اما در بلندمدت، باید انتظار داشته باشیم که یک ارتباط قوی بین وال‌استریت و جریان اقتصاد ببینیم.

تئوری استاندارد - که به «حقایق کالدور» معروف است - به ما می‌گوید که اندازه بازار سهام باید مطابق با فعالیت واقعی اقتصاد تکامل یابد. در غیاب رشد بخش حقیقی اقتصاد، بازار سهام تنها یک بازی با جمع صفر است. علاوه‌بر این، هرگونه واگرایی بلندمدت بین این دو باید به عوامل نهادی عمیقی نسبت داده شود که به شرکت‌های بیشتری اجازه می‌دهد تا مقدار، اما نه قیمت سهام را افزایش دهند. اما آیا این نظریه با واقعیت‌های تجربی مطابقت دارد؟ برای پی‌بردن به پاسخ این سوال داده‌های سالانه جدیدی در مورد ارزش بازار سهام در 17اقتصاد پیشرفته بین سال‌های 1870 تا 2015 مورد مطالعه قرار گرفته است.

بررسی داده‌های مختلف نشان می‌دهد که چگونه ارزش بازار سهام در اقتصاد‌های پیشرفته در 145سال ‌گذشته بیشتر شده است. در طول قرن اول داده‌های ما، اندازه بازار تحلیل الگوهای واگرا سهام در حدود یک‌سوم تولید ناخالص داخلی در سطح ثابتی قرار داشت اما در دهه‌های 1980 و 1990، شاهد یک گسست ساختاری شدید هستیم. در این میان ارزش بازار سهام به‌شدت افزایش یافت و به 100‌درصد تولید ناخالص داخلی رسید و پس از آن در این سطح بالا باقی‌مانده است. این «بیگ‌بنگ» و افزایش ارزش بازار سهام در تمامی کشورهای نمونه ما اتفاق افتاده است، این نشان‌دهنده بزرگ‌ترین تغییر ساختاری در سرمایه در کل این دوره 145‌ساله است. تمام شوک‌‌‌‌‌‌‌های مالی کلان قرن بیستم، مانند جنگ‌‌‌‌‌‌‌های‌جهانی، انقلاب‌‌‌‌‌‌‌ها، گذارهای دموکراتیک و همچنین تغییر رژیم‌‌‌‌‌‌‌های پولی و مالی تا این حد بر بازارهای سهام تاثیر نداشتند، پس سوال این است: چه چیزی باعث این شکست ساختاری در داده‌ها می‌شود و چه نیروهایی بازار سهام را به‌طور کلی‌تر هدایت می‌کنند؟

قیمت یا مقدار؟

ارزش بازار تابعی از تعداد سهام در بازار و قیمت سهام است، از این‌رو برای درک محرک‌های آن، رشد ارزش بازار را به دو جزء تقسیم می‌کنیم: انتشار خالص (مقدار سهام) و سود واقعی سهام (قیمت‌ها). تجزیه و تحلیل‌های ما نتیجه‌‌‌‌‌‌‌گیری واضحی به ‌دست می‌دهد که برمبنای آن تمام افزایش ارزش بازار پس از دهه 1980 را می‌توان به قیمت‌های بالاتر سهام نسبت داد، نه به انتشار خالص و رشد مقادیر سهام. نمودارها و داده‌ها دو سناریوی خلاف‌واقع را برای تکامل ارزش بازار پس از سال‌1985 نشان می‌دهند. سناریوی اول کانال قیمت را مسدود می‌کند و سود سرمایه واقعی را به میانگین قبل از 1985 می‌رساند، درحالی‌که دومی کانال کمیت را به روشی مشابه مسدود می‌کند.

اینها را می‌توان با تکامل واقعی ارزش بازار مقایسه کرد؛ در واقع سناریو‌ها نشان می‌دهند که بدون افزایش قیمت سهام، انفجار بزرگی در ارزش بازار‌های سهام به‌وجود نمی‌آید، بنابراین به‌عبارت دیگر می‌توان گفت که آنچه این بیگ‌بنگ را در بازار ایجاد کرده و منجر به واگرایی و گسست روند ارزش بازار سهام و رشد حقیقی اقتصاد شده، قیمت‌های سهام بودند و نه مقدار سهام. در صورت حذف اثر رشد قیمت‌های سهام ما شاهد روند باثبات (یک‌سوم تولید ناخالص داخلی) ارزش بازار سهام نسبت به تولید ناخالص داخلی هستیم.

چه چیزی بازار سهام را هدایت می‌کند؟

برای درک این گسست فزاینده بین ارزش بازار سرمایه و تولید ناخالص داخلی، باید محرک‌های عمیق‌تر ارزش‌گذاری سهام را ترسیم و بررسی کنیم. ما این کار را با استفاده از یک تجزیه و تحلیل ساده بر اساس مدل تنزیل سود سهام گوردون انجام می‌دهیم که یک سهام را با ارزش تنزیل‌شده فعلی جریان‌های نقدی آتی ارزش‌گذاری می‌کند. در این مدل، سرمایه‌گذاری بالاتر می‌تواند توسط سه عامل هدایت شود. دو مورد اول به جریان‌‌‌‌‌‌‌های نقدی یا سودآوری شرکت‌های فهرست‌‌‌‌‌‌‌شده بالاتر مربوط می‌شوند: یا سود فعلی شرکت به‌عنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی بالا است، یا انتظار می‌رود سود در آینده با نرخ بالایی رشد کند. عامل سوم به نرخ بهره‌ای مربوط می‌شود که با آن جریان‌های نقدی موردانتظار آتی تنزیل می‌شوند: هرچه نرخ تنزیل کمتر باشد، قیمت سهام بالاتر می‌رود.

در گام اول، ما مدل‌های مالی پیش‌بینی را اجرا می‌کنیم تا ببینیم آیا ارزش بازار بالا با هریک از این سه عامل مرتبط است یا نه، یعنی سهم فعلی بالای سود شرکت‌های فهرست‌شده در تولید ناخالص داخلی، رشد بالای سود سهام در آینده و بازده آتی پایین یا نرخ تنزیل. ما متوجه شدیم که سرمایه بالا با سهم سود بالای شرکت‌های فهرست‌شده مرتبط است. این به ما اجازه می‌دهد تا افزایش موردانتظار در سودآوری شرکت را در آینده به‌عنوان منبع اصلی ارزش‌گذاری سهام فعلی رد کنیم. دوم، ما به روند زمانی در دو محرک نگاه می‌کنیم که با ارزش بازار مرتبط هستند؛ سهم سود و نرخ تنزیل. ما متوجه شدیم که هر دو در افزایش ارزش سهام و ارزش بازار نقش داشته‌اند و کانال سهم سود نقش کلیدی را ایفا می‌کند.

به‌عبارت دیگر سود سهام (قیمت‌ها) محرک و هدایتگر اصلی بازار پس از سال‌1980 بوده است. داده‌های درآمد و سود سهام پرداخت‌شده توسط شرکت‌های فهرست‌شده نسبت به تولید ناخالص داخلی برای نمونه ما از 17 کشور نشان می‌دهد که سود سهام به‌شدت افزایش یافته و تقریبا از سال‌1990 سه‌برابر شده است؛ افزایشی مشابه با ارزش کل بازار. داده‌های سود سهام برای کل دوره 145‌ساله موجود است و نشان می‌دهد که این افزایش اخیر از نظر تاریخی بی‌‌‌‌‌‌‌سابقه است.

داده همچنین نشان می‌دهد که این افزایش سود اساسا یک تغییر توزیعی است؛ نه‌تنها سود شرکت‌های فهرست‌شده افزایش یافته است، بلکه آنها همچنین سهم فزاینده‌ای از درآمد سرمایه را تشکیل می‌دهند. این نشان می‌دهد سودآوری و امتیاز شرکت‌های فهرست‌شده در ایالات‌متحده از دهه1980 به‌شدت افزایش یافته و توزیع سود بین شرکت‌ها به‌طور فزاینده‌ای نابرابر شده است. یکی دیگر از عوامل موثر در افزایش سهم سود، توزیع مجدد درآمد از نیروی کار به سرمایه است. سود شرکت‌های فهرست‌شده بازار سهام افزایش یافته است، درحالی‌که سایر بخش‌های اقتصاد راکد شده‌اند. برای ترسیم سود شرکت به قیمت سهام، به تخمینی از نرخ تنزیل سهام نیاز داریم. این نرخ تنزیل از دو بخش تشکیل شده است: بخش اول مبلغی است که سرمایه‌گذاران تمایل دارند به‌طور کلی پس‌انداز کنند (نرخ مطمئن) و بخش دوم ریسکی است که مایل به تحمل آن هستند. ما نرخ تنزیل مخاطره‌آمیز و اجزای آن را دوباره با استفاده از نسخه‌ای از مدل پویای گوردون تخمین می‌زنیم. نرخ تنزیل سهام در حال‌حاضر در سطوح پایین تاریخی قرار دارد.کاهش اولیه نرخ تنزیل در دهه‌‌‌‌‌‌‌های 1970 و 1980 کمی قبل از انفجار بزرگ بود و عمدتا ناشی از کاهش نرخ بازده بدون‌ریسک است که ما آن را به کاهش نوسان‌های اقتصاد کلان و کاهش قیمت ریسک مرتبط می‌دانیم. در یک‌ونیم دهه گذشته، حق‌بیمه ریسک افزایش یافته است اما دلیل اصلی اینکه نرخ تنزیل سهام همچنان پایین است، کاهش در نرخ مطمئن سرمایه‌گذاران است.

چشم‌انداز

به‌طور خلاصه، ما افزایش ارزش بازار سهام و در نتیجه قطع ارتباط بلندمدت بین بازارهای سهام و فعالیت واقعی اقتصاد را تنها به دو دلیل دنبال می‌کنیم.

اول و مهم‌تر از همه، اگرچه رشد اقتصادی راکد شده است و چشم‌انداز رشد آتی چندان صعودی به‌نظر نمی‌رسد، شرکت‌های بورسی سهم فزاینده‌ای از بازده‌های حاصل از فعالیت‌های واقعی اقتصادی را به خود اختصاص داده‌اند که تحلیل الگوهای واگرا احتمالا ناشی از افزایش قدرت بازار آنها در مقابل سایر شرکت‌ها و نیروی کار است. دوم، این تغییر سود در زمان نرخ‌های تنزیل پایین کم‌سابقه‌ای رخ داد که به افزایش بی‌سابقه تاریخی در ارزش‌گذاری سهام این شرکت‌ها منجر شد. داده‌های ما نشان می‌دهد حداقل 40درصد از افزایش سرمایه بازار پس از سال‌1985 توسط تغییر سود و حدود 30درصد توسط نرخ تنزیل پایین ایجاد می‌شود که این دو عامل با‌هم حداقل 70درصد از رشد ارزش بازار سهام از 1985 را توضیح می‌دهند. ما همچنین نشان می‌دهیم که قطع ارتباط بلندمدت اساسا با انحرافات کوتاه‌‌‌‌‌‌‌مدت بین بازارها و اقتصاد متفاوت است؛ مانند آنچه امروز مشاهده می‌کنیم. درحالی‌که شکاف‌‌‌‌‌‌‌های بلندمدت عمدتا ناشی از عوامل بنیادی مانند تغییر سود سهام هستند، شکاف‌‌‌‌‌‌‌های کوتاه‌‌‌‌‌‌‌مدت کاملا به تغییر ریسک‌‌‌‌‌‌‌پذیری و نرخ‌های تنزیل نسبت داده می‌شوند. بنابراین در یک جمله می‌توان گفت آنچه روند بازار سهام را از اقتصاد از دهه1980 جدا کرده، به‌جای آنکه ناشی از تغییرات مقداری باشد، تحلیل الگوهای واگرا ناشی از تغییرات قیمتی بوده است. این گزارش بر اساس مقاله انفجار بزرگ و ارزش بازار سهام در بلندمدت از دیمیتری کوشینوو و کاسپار زیمرمان تهیه شده است. بر این اساس می‌توان گفت که در بلندمدت هیچ‌گاه نمی‌توان بدون داشتن یک اقتصاد سالم و رو به رشد، به رشد واقعی بازار سهام دل خوش کرد؛ چراکه به‌رغم نوسان‌های کوتاه‌مدت عوامل متعدد اقتصادی اعم از بهره و ریسک‌های پیش‌رو که بر قیمت سهام اثر می‌گذارند، تنها چیزی که می‌تواند صعود واقعی را برای بازارهای سهام در دسترس قرار دهد، بستر مناسبی است که شرکت‌ها در آن فعالیت می‌کنند و همگی آن را اقتصاد می‌نامیم.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.