هنر یک تحلیل گر تکنیکال


عنصر اصلی تجارت موفق سه قانون است: ۱- جلوی ضرر را بگیر ۲- جلوی ضرر را بگیر ۳- جلوی ضرر را بگیر. اگر می‌خواهید در دنیای معامله‌گری دوام بیاورید، این قوانین را آویزه گوش خود کنید.

تحلیلگر تکنیکی یا چار تیست ؟

عناوین زیادی به شخصی که تحلیل تکنیکال می کند نسبت داده می شود: تحلیلگر تکنیکال، چارتيست ، تحلیلگر بازار و تحلیل نموداری. تا چندی پیش همه ی این کلمات یک معنا را تداعی می کردند اما با رشد شاخص های تخصصی این رشته ضروری به نظر می رسد که تفاوتهای بین این عنوان ها قائل شویم و کلمات را با دقت بیشتری انتخاب کنیم. به علت آنکه تمام تحلیل های تکنیکال تا دهه قبل بر پایه نمودار بوده است واژه چارتيست و تحلیلگر تکنیکال یک معنا را می دانند ولی به طور حتم از این پس آن ها معنی یکسانی ندارند. فضای گسترده تحلیل تکنیکال همزمان با رشد و تکامل آن به دو قسمت عمده تقسیم می شود . تحلیلگرانی که پایه و اساس کار آنها همان نمودار هاست که در حقیقت بهتر است با آنها بگویند تحلیلگران تکنیکی آماری، مسلما نقاط اشتراک زیادی بین تحلیلگران تکنیکال وجود دارد و اغلب تحلیلگران و در حقیقت زمانی که تحلیلگر تکنیکال را درباره تحلیل فاندامنتال ارزیابی می کنیم هر دو دسته تحلیلگران تکنیکال را باید در یک خانواده قرار بدهیم.

چارتیستهای سنتی چه کم و چه زیاد از هنر یک تحلیل گر تکنیکال ابزارهای مختلف در فرآیند تحليل خود استفاده می کنند . همواره نمودار مهمترین و اصلی ترین ابزار آنهاست و ما بقی به عنوان ابزار ثانویه محسوب می شود. به خاطر داشته باشید که عمل تحليل نمودار یک فعالیت ذهنی محسوب می شود و موفقیت در آن به طور حتم وابسته به توانایی ها و مهارت های فردی چار تیست می باشد. واژهای که برای این مفهوم می توانیم به کار ببریم می تواند “ هنر تحلیل نمودار” باشد چون به طور حتم تحلیل نمودار یک هنر محسوب می شود.

در مقابل تحلیلگر آماری، اصول موضوعی داده ها و آزمون ها را دریافت کرده و آنها را به منظور گسترش سیستم کامپیوتری معاملات بهینه سازی می کند . سپس این سیستم ها و مدل های معاملاتی به سیستم های کامپیوتری وارد می شود که به طور اتوماتیک اخطار خرید و فروش می دهند. این سیستم ها و برنامه ریزی ها گاها خیلی پیچیده هستند. البته هدف این است که نقش انسان در این فرایندها کم یا به طور کلی حذف شوند تا هر چه بیشتر علمی و دقیق باشد. ولی چه این سیستم های آماری از نمودارهای قیمت استفاده کنند یا نه مادامی که آنها فعالیت های بازار را بررسی می کنند باید بتوان توسط تحلیلگران مورد بررسی قرار بگیرد.

خود تحلیلگران آماری به دو دسته کوچکتر یعنی گروهی که تمایل دارند تا تحلیل تکنیکال را با کامپیوتر انجام دهد و آنها که از کامپیوتر برای بسط و گسترش نوسان نما ها و نشانگر ها در تحلیل تکنیکال استفاده می کند ، تقسیم بندی می شود . دسته دوم همواره بر اطلاعات خروجی کامپیوتر ها و نوسان نماها کنترل دارند و وظیفه آنها آنالیز خروجی و فرآیند تصمیم گیری است. یک راه برای جدا کردن چارتیست ها و تحلیلگران آماری این است که بگوییم تمامی چارتیست ها تحلیلگر تکنیکی هستند ولی لزوما تمام تحلیل گران تکنیکی چارتیست نیستند اگر چه این دو واژه در خیلی از اوقات در این کتاب به جای یکدیگر به کار می روند ولیکن باید در خاطر داشته باشیم که نمودارها و چارت ها در بردارنده قسمتی از فضای تحلیل تکنیکال می باشند.

نسخه آنلاین شامل شکل ها، نمودارها و همچنین «فصل ۱۷-پیوند بین معاملات آتی و سهام: تحلیل بین‌بازاری» نمی باشد. برای دانلود نسخه کامل با فرمت pdf روی این لینک کلیک کنید.

انواع روش های تحلیل در بازار بورس

در بازارهای مختلف انواع روش های تحلیلی وجود دارد که ۳ نوع از متداول ترین ها عبارتند از:

۱- . تحلیل بنیادی یا فاندامنتال (Fundamental analysis)

۲- تحلیل تکنیکی یا تکنیکال (Technical analysis)

۳- روانشناسی بازار: معمولا روانشناسی بازار هم به عنوان روشی مکمل در تحلیل ها کاربرد دارد. ولی برخی از معامله گران هم به عنوان یک تحلیل اصلی از آن استفاده می کنند.

البته برخی از روش های دیگر تحلیل هم وجود دارد که به صورت ترکیبی از این ها ایجاد شده است ولی زیربنای اکثر روش‌های تحلیل همین سه روش اصلی است.

تحلیل تکنیکال

اساس تحلیل تکنیکال مشاهده و آنالیز رفتار قیمت‌های سهام در گذشته و استفاده از الگوهای ایجاد شده برای پیش‌بینی حرکت قیمت‌ها در آینده است.

تحلیل تکنیكال یا تحلیل فنی(Technical Analysis) حدود ۳۰۰ سال عمر دارد. شاید بتوان گفت که نخستین استفاده مستقیم اقتصادی مشهور از تحلیل تکنیکال را چارلز داو انجام داده است. (چارلز داو متولد سال ۱۸۵۱ در شهر استرلینگ در ایالات‌متحده بوده و شاخص صنعتی داو جونز و وال‌استریت ژورنال توسط وی به ثبت رسیده است).

گفتارها و دیدگاه‌های داو در مورد رفتار بازار و مباحث روند به نظریه داو شهرت یافته است. نظریه داو چه می‌گوید؟ قیمت همه‌چیز است! در واقع قیمت تنها چیزی است که باید مورد تحلیل قرار گیرد، چراکه تمام هنر یک تحلیل گر تکنیکال عوامل عرضه و تقاضا بر روی قیمت اثرات خود را گذاشته است.

همچنین براساس نظریه داو بازار از روندهای صعودی و نزولی مشخصی تبعیت می‌کند؛ در واقع روند صعودی پیوسته افزایش‌ یافته و قله‌ها را می‌سازد و روندهای نزولی دره‌های قیمتی را تشکیل می‌دهد. داو معتقد بود که قانون سوم نیوتن(همان قانون عمل و عکس‌العمل) در بازارهای مالی نیز کار می‌کند؛ به این معنی که پشت هر صعود(عمل) نزولی (عکس‌العمل) نهفته است.

تکنیکالیست‌‌ها بدون بررسی اخبار و اطلاعات بیرونی مانند صورت‌های مالی شرکت‌ها یا تقویم‌های اقتصادی می‌توانند به معامله هنر یک تحلیل گر تکنیکال هنر یک تحلیل گر تکنیکال هنر یک تحلیل گر تکنیکال بپردازند. آنها به تنها چیزی که برای خرید و فروش احتیاج دارند، یک نمودار قیمت و اتصال به اینترنتی پرسرعت است.

تحلیل تكنیكال در واقع یك هنر است كه به شما این امكان را می‌دهد تا با استفاده از روش‌ها و تکنیک‌هایی كه شامل یكسری ابزار، نمودار، اندیكاتور و… است، به‌پیش‌بینی قیمت‌ها بپردازید و مهم‌تر از آن این است كه در این نوع تحلیل به این مرحله می‌رسید كه اگر این اتفاقی برای سهم یا شاخصی رخ بدهد، انتظار بازار برای آن سهم یا شاخص چه خواهد بود.

نکته‌مهم این است كه تحلیل تکنیکال و تحلیل نموداری نه‌تنها در بازارهای مالی همچون بازار سرمایه به کار می‌رود، بلكه در سایر بازارها از جمله بازار مسکن، بازار ارز و بازار‌های کالایی همچون طلا و… نیز استفاده می‌شود؛ بنابراین شما با تحلیل تكنیكال می‌توانید تنها با تکیه‌ بر دانش تكنیكی و نموداری خود و بدون توجه به اخبار، شایعات و عوامل بنیادی به بررسی رفتار بازار و خریدوفروش در آن بپردازید. در واقع براساس اصول تحلیل تکنیکال همه اطلاعات مهم بازار در قیمت‌ها و حجم معاملات منعکس ‌شده است.

از زمان شکل‌گیری و استفاده از این تحلیل تا به حال، افراد زیادی با آن مخالفت کرده اند. کسانی که بازار بورس را از نگاه غیرنموداری می‌بینند، تکنیکالیست‌ها را افرادی می دانند که می خواهند بدون داشتن کمترین علم و اطلاعی از دانش اقتصاد روند تحولات بورس را پیش‌گویی کنند و سرمایه خود را افزایش دهند. در مقابل، موافقان این تحلیل هم، آنالیز تکنیکال را موفق‎‌ترین و کاربردی‌ترین روش تجاری در بازارهای بورس می‌دانند.

در تحلیل تکنیکال از مسائل پایه ای و البته بسیار مهم مانند سطوح حمایت (support) و مقاومت (resistance) و خطوط روند تا انواع روش ها، ابزارها و الگوها مانند میانگین های متحرک و اسیلاتورها و خطوط فیبوناچی و امواج الیوت و … وجود دارد که بسته به نوع علاقه و تسلط تحلیلگران از آنها استفاده می کنند.

تحلیل بنیادی

تحلیل بنیادی بررسی عواملی است که روی اقتصاد، صنعت و شرکت‌ها اثر می‌گذارد.

همانند بسیاری از تحلیل‌های دیگر، در تحلیل بنیادی هدف این است که از تحرکات قیمت در آینده سود بدست آید.

تحلیل بنیادی شامل تجزیه و تحلیل گزارش‌های مالی شرکت، مدیریت و امتیازات رقابتی، رقبا و بازارهای مربوط به محصولات آن ‌است. در بررسی صنعت، تحلیل بنیادی به بررسی عرضه و تقاضایی که برای محصولات شرکت وجود دارد می پردازد. در بخش بررسی اقتصاد کشور، تحلیل بنیادی به بررسی داده‌ها می‌پردازد تا رشد فعلی و آینده شرکت پیش‌بینی شود. برای پیش‌بینی قیمت سهام در آینده، تحلیل بنیادی تحلیل‌های مربوط به اقتصاد، صنعت و شرکت را با هم ترکیب می‌کند تا ارزش فعلی و ارزش آینده سهام شرکت را مشخص کند.

در صورتی که ارزش سهام شرکت برابر با قیمت فعلی سهام نباشد، تحلیلگر بنیادی به این نتیجه می‌رسد که قیمت سهام یا بیش از ارزش سهام است یا پایین‌تر از آن. تحلیلگر بنیادی عقیده دارد قیمت در نهایت به سمت این ارزش واقعی حرکت خواهد کرد.

در تحلیل بنیادی عقیده بر این است که قیمت فعلی سهم، منعکس‌کننده همه اطلاعات و واقعیات سهم نیست.

تحلیل روانشناسی بازار

بازارهای مالی به علت پتانسیل سوددهی بالا و جذابیت‌های فراوانی که دارند، همه‌ساله افراد بی‌شماری را به‌سوی خود جذب می‌کنند. بسیاری از این افراد بدون مطالعه و دانش کافی جذب این بازار می‌شوند و در اندیشه رسیدن به سودهای بالا در زمانی اندک هستند، اما خیلی سریع سرمایه خود را از دست می‌دهند.

به‌طورکلی معامله‌گری موفق از چند جنبه مهم است و باید موردبررسی قرارگیری که در صورت عدم رعایت این اصول، فرد با شکست‌های پی‌درپی تصمیم به خروج از این بازار می‌گیرد. یکی از این اصول «روانشناسی معامله گری» است. می‌توانیم روانشناسی در هنر یک تحلیل گر تکنیکال این حوزه را به دو بخش «روانشناسی فردی» و «روانشناسی جمعی» تقسیم کنیم.

امروزه در دنیا مسائل روانشناسی معاملات و مدیریت درست سرمایه را مهم تر از بسیاری از تحلیل های تکنیکال و فاندامنتال می‌دانند.

من به تجربه سال‌ها فعالیت در بازارهای سرمایه گذاری دیده‌ام حتی کسی که اقدام به خرید و فروش می‌کند اگر خیلی به مباحث تحلیلی مسلط نباشد و فقط اصول پایه ای تحلیل را بداند ولی بر اصول روانشناسی معاملات و کنترل هیجانات تسلط داشته باشد خیلی خیلی بهتر نتیجه می‌گیرد.

افراد بسیار زیادی را دیده ام که اصلا از اصول تحلیلی به صورت حرفه‌ای آگاه نبودند و نتایج خیلی خوبی را در بازار بورس و حتی در سرمایه گذاری های دیگری مالی شان گرفتند. از طرف دیگر افرادی هم می شناسم که جزو تحلیل گران خیلی خوب کشور هستند ولی در معاملات شخصی خودشان موفق نبوده اند.

اگرچه تحلیلگر های خوبی بودند ولی حتی تحلیل های خودشان را هم به موقع و به اندازه و به صورت صحیح اجرا نکردند. این مساله به همان روانشناسی معاملات و مدیریت صحیح سرمایه و همان چیزی که در حقیقت باید روی خودشان و فضای روانی خودشان تسلط داشته باشند، باز می گردد.

شش اشتباه رایج در تحلیل تکنیکال که نباید مرتکب شد!

تحلیل تکنیکال یکی از مرسوم‌ترین روش‌های تحلیل و بخشی جدایی‌ناپذیر از پیش‌بینی بازارهای مالی است و زندگی مالی سرمایه‌گذاران بسیاری را دگرگون کرده است. با وجود اینکه یادگیری تحلیل تکنیکال به هیچ عنوان کار دشواری نیست و اغلب افراد به سرعت با این تحلیل آشنا شده و از آن استفاده می‌کنند اما درک جامع و هنر استفاده صحیح از تحلیل تکنیکال به هیچ عنوان کار هر کسی نیست. در ادامه می‌توانید با رایج‌ترین اشتباهاتی که افراد در استفاده از تحلیل تکنیکال مرتکب می‌شوند آشنا شده و از آن‌ها دوری کنید.

خطای اول؛ عدم جلوگیری از ضرر و زیان

همه ما ضرب‌المثل “جلوی ضرر را از هر جا که بگیری، منفعت است” را شنیده‌ایم و معنای آن را درک کرده‌ایم. اما زمانی که بحث بازارهای مالی در میان است عمل کردن به “جلوی ضرر را گرفتن” کمی دشوار می‌شود. محاسبه صحیح حد ضرر و یا به طور کلی استفاده از حد ضرر یا Stop Loss تأثیر بسیار زیادی در کاهش ضرر معامله‌گران خواهد داشت و این مسئله بسیار مهمی است که اغلب ایرانیان از آن چشم‌پوشی می کنند.

شاید پس از ورود به بازارهای مالی افراد زیادی فراموش کنند که نخستین هدف در معامله کسب سود نیست. بلکه از دست ندادن دارایی اولیه‌ای است که می‌خواهید از آن سود ببرید. این موضوع آن‌قدر مهم است که نقل‌قولی معروف از ادوارد سیکوتا “Ed Seykota” بارها در میان تریدرها یادآوری می‌شود:

عنصر اصلی تجارت موفق سه قانون است: ۱- جلوی ضرر را بگیر ۲- جلوی ضرر را بگیر ۳- جلوی ضرر را بگیر. اگر می‌خواهید در دنیای معامله‌گری دوام بیاورید، این قوانین را آویزه گوش خود کنید.

خطای دوم؛ بیش فعالی در بازار یا Overtrading

شاید به عنوان یک تریدر فکر کنید که هر چه بیشتر تحلیل کنید و سیگنال‌های بیشتری برای ورود و خروج پیدا کنید و در ادامه تعداد هنر یک تحلیل گر تکنیکال معاملات خود را افزایش دهید، سود بیشتری خواهید برد ولی فراموش کنید که افراط در هر جایی اشتباه است. حتی اینجا!

واقعیت این است که در برخی مواقع بهترین کار، هیچ کاری نکردن است. دانستن این مسئله علاوه بر زندگی در بازارهای مالی و ارزهای دیجیتال نیز کاربرد دارد.

علاوه بر این تعداد معاملات و تحلیل‌های بیشتر، تمرکز و آرامش را از معامله‌گر می‌رباید و درصد تصمیمات اشتباه را به صورت معنی‌داری افزایش می‌دهد.

شاید باورکردنی نباشد ولی بسیاری از معامله‌گران موفق شاید در سال تنها به‌اندازه انگشتان یک دست وارد معامله شوند ولی همچنان به نتیجه دلخواه برسند. فراموش نکنید که معامله‌گران موافق صبورند و همیشه تلاش می‌کنند تا ذهنشان را از مشغولیت‌های روزمره رها کرده و خارج از فشار بازار برای دست زدن به هر اقدامی، تصمیم می‌گیرند. حتی اگر این تصمیم دست روی دست گذاشتن باشد.

خطای سوم؛ معاملات انتقامی

شاید ایده معاملات انتقامی خیلی به نظر بچگانه برسد ولی بد نیست بدانید که اغلب فعالین حوزه ترید دست به این کار زده‌اند. این اشتباه و نتیجه‌گیری نادرست حاصل از مجموعه تصمیمات اشتباهی است که در شرایط روحی غیرطبیعی برای معامله‌گران رخ می‌دهد.

ممکن است پیش‌بینی‌های شما برای یک دوره به خوبی جواب بدهد، پس شما به آن‌ها اعتماد می‌کنید. حالا اگر همان پیش‌بینی‌ها ناگهان دیگر جواب ندهند چه؟ غافلگیری ناشی از اعتماد بیش از حد معامله‌گران به پیش‌بینی‌های خود عامل اصلی این اشتباه است.

باید پذیرفت که بازار همیشه بر اساس تحلیل‌های شما پیش نمی‌رود و گاهی ممکن است کنترل اوضاع از دست افراد خارج شود. بر اساس تجربه بسیاری، زمانی که بازار روی بدش را به معامله‌گر نشان دهد، زنجیره‌ای از اتفاقات ناخوشایند به دنبال یکدیگر رخ خواهند داد تا تحلیل‌ها یکی پس از دیگری مردود شوند.

در این شرایط تصمیم‌گیری برای معامله‌گر دشوارتر و پرهزینه‌تر خواهد بود و در اینجاست که خطای معامله‌گر یعنی معاملات انتقامی، رخ می‌دهد. او برای جبران ضررها این بار به نحوی احساسی وارد معاملات جدید شده تا خسارت‌های قبلی را در کوتاه‌ترین زمان ممکنه جبران کند و نتیجه این هم از ابتدا مشخص است. اشتباهات و ضررهای بیشتر!

برای جلوگیری از این اشتباه تنها کافی است که به خاطر آورید پشت هر معامله خوب و سودآور، ساعت‌ها برنامه‌ریزی، بررسی و استدلال‌های منطقی وجود داشته است و شما هیچ چیزی را بدون زحمت به دست نیاوردید و از طرفی دیگر فراموش نکنید که روزگار همیشه بر یک قرار نمی‌ماند.

خطای چهارم؛ مقاومت در برابر تغییر تصورات قبلی

معمولاً معامله‌گران، به صورت سلیقه‌ای با برخی بازارها یا حتی برخی ارزهای دیجیتال برخورد هنر یک تحلیل گر تکنیکال می‌کنند اما موضوع به اینجا ختم نمی‌شود. آن‌ها ممکن است حتی در برابر متدها و شاخص‌ها این سلیقه را به خرج دهند و ترجیح دهند که حتی در یک بازار جدید از آموزه‌های گذشته و متدهایی که در بازار قبلی نتیجه داده است، استفاده کنند. به همین خاطر در برابر یادگیری و امتحان سایر متدها مقاومت می کنند.

واقعیت این است که همیشه یک استراتژی یا متد خاص در بازارهای مالی متفاوت جواب نمی‌دهد. اینکه چون در گذشته با کمک چند شاخص محدود و یا یک متد خاص سود کرده‌اید دلیل کافی برای نتیجه‌بخش بودن آن‌ها در تمامی بازارها نیست. به همین خاطر بسیاری از افراد که در مواجهه با بازار ارزهای دیجیتال مشابه سایر بازارها عمل می کنند، به سرعت با شکست مواجه می‌شوند.

خطای پنجم؛ نتیجه تحلیل تکنیکال حتمی است!

فراموش نکنید که تحلیل تکنیکال چیزی بیشتر از یک پیش‌بینی نیست و لزوماً همیشه جواب نمی‌دهد. بازار متأثر از اتفاقات و رویدادهای متعدد روزانه است و مدام ممکن است تغییر جهت داده و از مسیر پیش‌بینی‌شده منحرف شود و تحلیل تکنیکال در این شرایط نمی‌تواند حرف چندانی برای گفتن داشته باشد.

یک معامله‌گر کار بلد همیشه اخبار و اطلاعات صحیح را دنبال می‌کند و مهم‌ترین وقایع مؤثر بر بازار را دنبال می‌کند و در کنار تحلیل تکنیکال برنامه‌ای از پیش تعیین شده برای مدیریت ریسک سبد خود در نظر دارد و بر اساس همین، عاقلانه‌ترین تصمیمی را که شاید برخلاف نتیجه تحلیل تکنیکال باشد، می‌گیرد.

خطای ششم؛ اتکا به تحلیل‌های دیگران

یکی دیگر از بخش‌های روانی تحلیل تکنیکال ثبات در تصمیم‌گیری‌ها و اعتمادبه‌نفس است. بسیاری از معامله‌گران پس از به دست آوردن نتیجه روزانه تحلیل به سراغ نظرات و آرای دیگران می‌رود. این به‌خودی‌خود خیلی طبیعی و خالی از مشکل است. مشکل زمانی به وجود می‌آید که شما به عنوان یک معامله‌گر تحلیل دیگری را نسبت به تحلیل خود در اولویت قرار دهید و اعتمادبه‌نفس کافی برای عمل به دست آورد خودتان را نداشته باشید.

تحلیل تکنیکال یک هنر است. به همین خاطر لزوماً برای همه تحلیل‌گران یکسان نخواهد بود. نتیجه تحلیل تکنیکال موفق‌ترین تریدرها نیز ممکن است با یکدیگر در تعارض باشد. باید پذیرفت که هر شخص از دید خود به تحلیل مشغول می‌شود و روحیات تحلیل‌گر بر نتایج به نحوی عجیب تأثیر مستقیم دارد. افراد سردرگم و بی اعتمادبه‌نفس مدام در تحلیل‌های دیگران غرق ‌شده و اغلب بدترین تصمیم‌ها را برای سرمایه خود می‌گیرند. پس فراموش نکنید که به تحلیل خود اعتماد داشته باشید مگر اینکه خلافش اثبات شود و نظر هیچ‌کسی حتی موفق‌ترین افراد بر نظر شما مقدم نیست.

سخن پایانی

همان‌طور که گفتیم تحلیل تکنیکال هنری است که اگر به درستی آموخته شده باشد و مورد استفاده قرار بگیرد می‌تواند زندگی مالی هر معامله‌گری را دگرگون کند. به دست آوردن مهارت در این علم به هیچ عنوان امری یک شبه نیست و به تلاش شبانه‌روزی، مطالعه مداوم و اشتیاق بی‌پایان برای یادگیری موضوعات جدید نیاز دارد.

فراموش نکنید که معامله‌گری هم درست مانند هر حرفه دیگر به ویژگی‌های شخصی متعددی نیاز دارد و مناسب افرادی است که همیشه برای شرایط پیش‌بینی‌نشده برنامه دارند و در شرایط حساس و پرفشار تسلیم و غافلگیر نمی‌شوند. افرادی که می‌توانند احساسات خود را کنترل کرده و از تصمیم‌های احساسی در این بازار دوری کنند و علاوه بر همه این‌ها همیشه به دنبال یادگیری و بهبود دانش خود در این زمینه هستند و تلاش می‌کنند تا از اشتباهات رایج ترید دیگران درس گرفته و حتی اگر قرار است اشتباه کنند، اشتباهات جدیدی را مرتکب شوند!

تحلیل‌گر تکنیکال یا چارتیست

عناوین زیادی به شخصی که تحلیل تکنیکال می کند نسبت داده می شود: تحلیل‌گر تکنیکال، چارتیست، تحلیل‌گر بازار و یا تحلیل‌گر نموداری. تا چندی پیش همه‌ی این کلمات یک معنا را تداعی می کردند اما با رشد شاخه‌های تخصصی این رشته ضروری به نظر می رسد که تفاوت‌هایی بین این عنوان‌ها قایل شویم و کلمات را با دقت بیشتری انتخاب کنیم. به علت آنکه تمام تحلیل‌های تکنیکال تا دهه‌ی قبل بر پایه نمودار بوده است واژه‌ی چارتیست و تحلیل‌گر تکنیکال یک معنا را می دادند ولی به طور حتم از این پس آن‌ها معنی یکسانی ندارند.

فضای گسترده‌ی تحلیل تکنیکال همزمان با رشد و تکامل آن به دو قسمت عمده تقسیم می شود. تحلیل‌گرانی که پایه و اساس کار آن‌ها همان نمودارهاست که در حقیقت بهتر است به آن‌ها بگوییم تحلیل‌گران تکنیکی آماری. مسلما نقاط اشتراک زیادی بین تحلیل‌گران تکنیکال وجود دارد و اغلب تحلیل‌گران و در حقیقت زمانی که تحلیل‌گر تکنیکال را در برابر تحلیل‌گر فاندامنتال ارزیابی میکنیم هر دو دسته تحلیل‌گران تکنیکال را باید در یک خانواده قرار بدهیم.

چارتیست‌های سنتی چه کم و چه زیاد از ابزارهای مختلف، در فرایند تحلیل خود استفاده می کنند. اما همواره نمودار مهم‌ترین و اصلی‌ترین ابزار آن‌هاست و مابقی به عنوان ابزار ثانویه محسوب می شود و موفقیت در آن به طور حتم وابسته به توانایی و مهارت‌های فردی چارتیست می باشد. واژه‌های که برای این مفهوم میتوانیم به کار ببریم می تواند “هنر تحلیل نمودار” باشد چون به طور حتم تحلیل نمودار یک هنر محسوب می شود.

در مقابل تحلیل‌گران آماری، اصول موضوعی داده‌ها و آزمون‌ها را دریافت کرده و آن‌ها را به منظور گسترش سیستم کامپیوتری معاملات بهینه‌سازی می کند. سپس این سیستم‌ها یا مدل‌های معاملاتی به سیستم‌های کامپیوتری وارد می شوند که به طور اتوماتیک اخطار خرید و فروش می دهند. این سیستم‌ها و برنامه‌ریزی‌ها گاها خیلی پیچیده هستند. البته هدف این است که نقش انسان در این فرایندها کم و یا به طور کلی حذف شود تا هر چه بیشتر علمی و دقیق باشد. ولی چه این سیستم‌های آماری از نمودارهای قیمت استفاده بکنند یا نه، مادامی که آن‌ها فعالیت‌های بازار را برسی می کنند باید توسط تحلیل‌گران تکنیکی مورد بررسی قرار بگیرند.

خود تحلیل‌گران آماری به دو دسته‌ی کوچکتر یعنی گروهی که تمایل دارند تا تحلیل تکنیکال را به کامپیوتر بسپارند و آن‌ها که از کامپیوتر برای بسط و گسترس نوسان‌نماها و نشانگرها در تحلیل تکنیکال استفاده می کنند، تقسیم‌بندی می شوند. دسته‌ی دوم همواره بر اطلاعات خروجی کامیپوتر‌ها و نوسان‌نماها کنترل دارند و وظیفه‌ی آن‌ها آنالیز خروجی و فرایند تصمیم‌گیری است.

یک راه برای جدا کردن چارتیست‌ها و تحلیل‌گران آماری این است که بگوییم تمام چارتیست‌ها تحلیل‌گر تکنیکی هستند هنر یک تحلیل گر تکنیکال ولی لزوما تمام تحلیل‌گران تکنیکی چارتیست نمی باشند. اگر چه این دو واژه در خیلی از اوقات به جای یکدیگر به کار می روند ولیکن باید در خاطر داشته باشیم که نمودارها و چارت‌ها تنها دربردارنده‌ی قسمتی از فضای تحلیل تکنیکال می باشند.

انواع روش هنر یک تحلیل گر تکنیکال های تحلیل در بازار بورس

در بازارهای مختلف انواع روش های تحلیلی وجود دارد که ۳ نوع از متداول ترین ها عبارتند از:

۱- . تحلیل بنیادی یا فاندامنتال (Fundamental analysis)

۲- تحلیل تکنیکی یا تکنیکال (Technical analysis)

۳- روانشناسی بازار: معمولا روانشناسی بازار هم به عنوان روشی مکمل در تحلیل ها کاربرد دارد. ولی برخی از معامله گران هم به عنوان یک تحلیل اصلی از آن استفاده می کنند.

البته برخی از روش های دیگر تحلیل هم وجود دارد که به صورت ترکیبی از این ها ایجاد شده است ولی زیربنای اکثر روش‌های تحلیل همین سه روش اصلی است.

تحلیل تکنیکال

اساس تحلیل تکنیکال مشاهده و آنالیز رفتار قیمت‌های سهام در گذشته و استفاده از الگوهای ایجاد شده برای پیش‌بینی حرکت قیمت‌ها در آینده است.

تحلیل تکنیكال یا تحلیل فنی(Technical Analysis) حدود ۳۰۰ سال عمر دارد. شاید بتوان گفت که نخستین استفاده مستقیم اقتصادی مشهور از تحلیل تکنیکال را چارلز داو انجام داده است. (چارلز داو متولد سال ۱۸۵۱ در شهر استرلینگ در ایالات‌متحده بوده و شاخص صنعتی داو جونز و وال‌استریت ژورنال توسط وی به ثبت رسیده است).

گفتارها و دیدگاه‌های داو در مورد رفتار بازار و مباحث روند به نظریه داو شهرت یافته است. نظریه داو چه می‌گوید؟ قیمت همه‌چیز است! در واقع قیمت تنها چیزی است که باید مورد تحلیل قرار گیرد، چراکه تمام عوامل عرضه و تقاضا بر روی قیمت اثرات خود را گذاشته است.

همچنین براساس نظریه داو بازار از روندهای صعودی و نزولی مشخصی تبعیت می‌کند؛ در واقع روند صعودی پیوسته افزایش‌ یافته و قله‌ها را می‌سازد و روندهای نزولی دره‌های قیمتی را تشکیل می‌دهد. داو معتقد بود که قانون سوم نیوتن(همان قانون عمل و عکس‌العمل) در بازارهای مالی نیز کار می‌کند؛ به این معنی که پشت هر صعود(عمل) نزولی (عکس‌العمل) نهفته است.

تکنیکالیست‌‌ها بدون بررسی اخبار و اطلاعات بیرونی مانند صورت‌های مالی شرکت‌ها یا تقویم‌های اقتصادی می‌توانند به معامله بپردازند. آنها به تنها چیزی که برای خرید و فروش احتیاج دارند، یک نمودار قیمت و اتصال به اینترنتی پرسرعت است.

تحلیل تكنیكال در واقع یك هنر است كه به شما این امكان را می‌دهد تا با استفاده از روش‌ها و تکنیک‌هایی كه شامل یكسری ابزار، نمودار، اندیكاتور و… است، به‌پیش‌بینی قیمت‌ها بپردازید و مهم‌تر از آن این است كه در این نوع تحلیل به این مرحله می‌رسید كه اگر این اتفاقی برای سهم یا شاخصی رخ بدهد، انتظار بازار برای آن سهم یا شاخص چه خواهد بود.

نکته‌مهم این است كه تحلیل تکنیکال و تحلیل نموداری نه‌تنها در بازارهای مالی همچون هنر یک تحلیل گر تکنیکال بازار سرمایه به کار می‌رود، بلكه در سایر بازارها از جمله بازار مسکن، بازار ارز و بازار‌های کالایی همچون طلا و… نیز استفاده می‌شود؛ بنابراین شما با تحلیل تكنیكال می‌توانید تنها با تکیه‌ بر دانش تكنیكی و نموداری خود و بدون توجه به اخبار، شایعات و عوامل بنیادی به بررسی رفتار بازار و خریدوفروش در آن بپردازید. در واقع براساس اصول تحلیل تکنیکال همه اطلاعات مهم بازار در قیمت‌ها و حجم معاملات منعکس ‌شده است.

از زمان شکل‌گیری و استفاده از این تحلیل تا به حال، افراد زیادی با آن مخالفت هنر یک تحلیل گر تکنیکال کرده اند. کسانی که بازار بورس را از نگاه غیرنموداری می‌بینند، تکنیکالیست‌ها را افرادی می دانند که می خواهند بدون داشتن کمترین علم و اطلاعی از دانش اقتصاد روند تحولات بورس را پیش‌گویی کنند و سرمایه خود را افزایش دهند. در مقابل، موافقان این تحلیل هم، آنالیز تکنیکال را موفق‎‌ترین و کاربردی‌ترین روش تجاری در بازارهای بورس می‌دانند.

در تحلیل تکنیکال از مسائل پایه ای و البته بسیار مهم مانند سطوح حمایت (support) و مقاومت (resistance) و خطوط روند تا انواع روش ها، ابزارها و الگوها مانند میانگین های متحرک و اسیلاتورها و خطوط فیبوناچی و امواج الیوت و … وجود دارد که بسته به نوع علاقه و تسلط تحلیلگران از آنها استفاده می کنند.

تحلیل بنیادی

تحلیل بنیادی بررسی عواملی است که روی اقتصاد، صنعت و شرکت‌ها اثر می‌گذارد.

همانند بسیاری از تحلیل‌های دیگر، در تحلیل بنیادی هدف این است که از تحرکات قیمت در آینده سود بدست آید.

تحلیل بنیادی شامل تجزیه و تحلیل گزارش‌های مالی شرکت، مدیریت و امتیازات رقابتی، رقبا و بازارهای مربوط به محصولات آن ‌است. در بررسی صنعت، تحلیل بنیادی به بررسی عرضه و تقاضایی که برای محصولات شرکت وجود دارد می پردازد. در بخش بررسی اقتصاد کشور، تحلیل بنیادی به بررسی داده‌ها می‌پردازد تا رشد فعلی و آینده شرکت پیش‌بینی شود. برای پیش‌بینی قیمت سهام در آینده، تحلیل بنیادی تحلیل‌های مربوط به اقتصاد، صنعت و شرکت را با هم ترکیب می‌کند تا ارزش فعلی و ارزش آینده سهام شرکت را مشخص کند.

در صورتی که ارزش سهام شرکت برابر با قیمت فعلی سهام نباشد، تحلیلگر بنیادی به این نتیجه می‌رسد که قیمت سهام یا بیش از ارزش سهام است یا پایین‌تر از آن. تحلیلگر بنیادی عقیده دارد قیمت در نهایت به سمت این ارزش واقعی حرکت خواهد کرد.

در تحلیل بنیادی عقیده بر این است که قیمت فعلی سهم، منعکس‌کننده همه اطلاعات و واقعیات سهم نیست.

تحلیل روانشناسی بازار

بازارهای مالی به علت پتانسیل سوددهی بالا و جذابیت‌های فراوانی که دارند، همه‌ساله افراد بی‌شماری را به‌سوی خود جذب می‌کنند. بسیاری از این افراد بدون مطالعه و دانش کافی جذب این بازار می‌شوند و در اندیشه رسیدن به سودهای بالا در زمانی اندک هستند، اما خیلی سریع سرمایه خود را از دست می‌دهند.

به‌طورکلی معامله‌گری موفق از چند جنبه مهم است و باید موردبررسی قرارگیری که در صورت عدم رعایت این اصول، فرد با شکست‌های پی‌درپی تصمیم به خروج از این بازار می‌گیرد. یکی از این اصول «روانشناسی معامله گری» است. می‌توانیم روانشناسی در این حوزه را به دو بخش «روانشناسی فردی» و «روانشناسی جمعی» تقسیم کنیم.

امروزه در دنیا مسائل روانشناسی معاملات و مدیریت درست سرمایه را مهم تر از بسیاری از تحلیل های تکنیکال و فاندامنتال می‌دانند.

من به تجربه سال‌ها فعالیت در بازارهای سرمایه گذاری دیده‌ام حتی کسی که اقدام به خرید و فروش می‌کند اگر خیلی به مباحث تحلیلی مسلط نباشد و فقط اصول پایه ای تحلیل را بداند ولی بر اصول روانشناسی معاملات و کنترل هیجانات تسلط داشته باشد خیلی خیلی بهتر نتیجه می‌گیرد.

افراد بسیار زیادی را دیده ام که اصلا از اصول تحلیلی به صورت حرفه‌ای آگاه نبودند و نتایج خیلی خوبی را در بازار بورس و حتی در سرمایه گذاری های دیگری مالی شان گرفتند. از طرف دیگر افرادی هم می شناسم که جزو تحلیل گران خیلی خوب کشور هستند ولی در معاملات شخصی خودشان موفق نبوده اند.

اگرچه تحلیلگر های خوبی بودند ولی حتی تحلیل های خودشان را هم به موقع و به اندازه و به صورت صحیح اجرا نکردند. این مساله به همان روانشناسی معاملات و مدیریت صحیح سرمایه و همان چیزی که در حقیقت باید روی خودشان و فضای روانی خودشان تسلط داشته باشند، باز می گردد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.