استراتژی پیروی از روند


منظور من این است:

آیا استراتژی های خود را باهم ترکیب میکنید؟

یکی از دلایلی که تریدرها از استراتژی های معاملاتی خود چشم پوشی می کنند این است که آنها اطلاعات جدیدی به دست آورده اند که باعث تضعیف استراتژی های قبلی آن ها شده است. آنها اعتماد به نفس خود را در مورد صحت استراتژی اولیه از دست می دهند سپس تصمیم میگیرند به جای پیروی از استراتژی ها، خودشان دست بکار شوند تا ریسک را به حداقل برسانند.

متأسفانه ، اگر شما اطلاعات جدید را در یک تایم فریم متفاوت از آنچه همیشه در معاملات خود استفاده میکردید، استفاده کنید کاملا بیهوده و بی حاصل خواهد بود.

مانند هر سیستم پیچیده و با کیفیت ، چگونگی پردازش اطلاعات معاملات در دستیابی به تخصص، بسیار مهم است.

به عنوان مثال پزشکان علائم و نتایج آزمایش را بررسی می کنند تا بیماری های بیمارانشان را تشخیص دهند. به همین ترتیب، تریدر ها قبل از حل و فصل استراتژی معاملاتی باید، به محیط بازار، سطح نمودارها و تصاویر فاندامنتال توجه کنند.

تخصص در معامله می تواند به دو شکل معاملاتی تعریف شود: معامله کوتاه مدت و معامله بلند مدت.

اسكالپترها فاكتور چند میلیاردی را ارزیابی نمی كنند. آنها فقط باید اطلاعات موجود را پردازش کنند (و به آنها عمل کنند)، الگوها را بشناسند و درلحظه تصمیم بگیرند.

از طرف دیگر تریدر های پوزیشن های طولانی، زمان دارند تا اطلاعات بیشتری را قبل از تصمیم گیری، پردازش کنند. آنها می توانند به روند بازار نگاه کنند، در مورد شاخص های فنی بیشتر مشورت کنند و عموماً قبل از ورود به معامله، سناریوهای بیشتری را آماده کنند.

تایم فریم های طولانی نیاز به استراتژی دقیق تر و منظم تر دارند

در حالی که معاملات کوتاه مدت به سیستمهای سریعتر پردازش اطلاعات و اجرا نیاز دارند.

به طور کلی اولی به استراتژی متکی است، دومی به “غریزه”.

وقتی تریدر ها دو سیستم پردازش اطلاعات را با هم مخلوط می کنند، مشکلاتی ایجاد می شود. یعنی آنها با استفاده از یک سری پارامترها وارد معاملات میشوند اما آنها را با استفاده از اطلاعاتی که مناسب شکل دیگر پردازش اطلاعات است، مدیریت می کنند.

به عنوان مثال ، یک تریدر بلند مدت می تواند از معامله بعد از گزارش اقتصادی خارج شود، در حالی که یک اسکالپر می تواند به ضرر در معامله خود را ادامه دهد تا وقتی که اطمینان داشته باشد که روند بلند مدت می تواند در نهایت قیمت را به نفع او تغییر دهد.

این تریدر های روزانه هستند که ازاین تایم فریم ها استفاده می کنند و اغلب با این چالش روبرو هستند. از این گذشته، آنها نه تنها باید نسبت به تغییرات بازار در زمان واقعی واکنش نشان دهند بلکه باید درک کنند که چگونه تغییرات در مقیاس بزرگتر جای می گیرند.

در اصل، آنها در یک بازه زمانی معامله می کنند که به دو نوع تخصص نیاز دارد. اما غریزه واکنش نشان می دهد و باعث میشود این غرایز به تصمیم گیری آن ها جهت بدهد.

به همین دلیل است که برخی از تریدر ها روند خوب را از دست می دهند زیرا نتوانستند سطح ورود را پیدا کنند ، در حالی که برخی دیگر در بدترین فرصت ممکن روی یک روند سود می کنند.

یکی از راه های جلوگیری از ادقام کردن تحلیل های شما، مدیریت معامله با استفاده از همان فرآیند فکری است که در ثابت کردن ایده های معاملاتی بکار میبرید.

اگر معامله شما مبتنی بر روند صعودی در نمودار 1 ساعته است ، در صورت خراب شدن این الگو نباید ادامه دهید (حتی اگر فکر می کنید که این جفت ارز استراتژی پیروی از روند نهایتا به سود ختم میشود). به همین ترتیب ، یک رویداد واحد بازار نباید شما را از معامله روند نوسانات خارج کند ، مگر اینکه گفته شود این رویداد یک تغییر دهنده بازی بود.

راه دیگر برای جلوگیری از ترکیب کردن استراتژی ها، داشتن استراتژی های معامله ای دقیق تر است.

به یاد داشته باشید که گیج شدن و بدون عقیده عمل کردن معمولاً به دلیل عدم اعتماد به نفس در استراتژی اولیه ایجاد می شود. هرچه تحقیق بیشتری انجام دهید ، به استراتژی های انتخابی خود اطمینان بیشتری خواهید داشت.

مطمئناً نمی توانید برای هر سناریویی استراتژی تعیین کنید ، اما حداقل می توانید با توجه به چارچوب زمانی اولیه خود ، نوع رویدادهای مربوط به معامله خود را بررسی کنید.

استفاده از چندین فریم زمانی هنوز یکی از بهترین راهها برای ورود به معامله است.

استراتژی معاملاتی روند با AAX

استراتژی معاملاتی روند با AAX

یک معامله گر روند کارکشته به دنبال نوع خاصی از روند می گردد، بهترین ورودی را دنبال می کند، اجازه می دهد بازار به سمت او بیاید - و سپس وارد معامله می شود.

اکنون اگر می خواهید مانند یک حرفه ای روندها را معامله کنید، این راهنمای استراتژی تجارت روند برای شما مناسب است.


مزایای استراتژی معاملاتی روند

  • نرخ برد شما را بهبود می بخشد
  • ریسک بهتری برای پاداش ارائه می دهد
  • می تواند در هر بازاری اعمال شود

استراتژی معاملاتی روند با AAX

معاملات روند نرخ برد شما را بهبود می بخشد
در این نمودار 5 نقطه وجود دارد: A، B، C، D و E.

حال از خود بپرسید.

آیا می خواهید در C، D یا E خرید کنید؟

یا در A یا B کوتاه بیایید؟

به احتمال زیاد C، D یا E را ترجیح می دهید زیرا این حرکت طولانی تر است و احتمال برنده شدن شما بیشتر است.

ریسک بهتری برای پاداش ارائه می دهد
علاوه بر افزایش نرخ برد، معاملات روند نیز ریسک شما را برای پاداش بهبود می بخشد.

استراتژی معاملاتی روند با AAX

منظور من این است:

این بدان معناست که به ازای هر 1 دلاری که در معرض خطر قرار می‌گیرید، می‌توانید مضربی از آن مبلغ (مثل 2، 3 دلار یا حتی 10 دلار) به دست آورید.

تجارت روند می تواند در هر بازاری اعمال شود در
اینجا چیزی است که:

روندها به دلیل حرص و طمع و ترس در بازارها وجود دارد.

زمانی که حرص و آز وجود داشته باشد، فشار خرید بیشتری به شما وارد می شود که منجر به قیمت های بالاتر (روند صعودی) می شود.

هنگامی که ترس وجود دارد، فشار فروش بیشتری خواهید داشت که منجر به کاهش قیمت ها می شود (روند نزولی).

خود می پرسید: "آیا معاملات روند متوقف می شود؟"

فقط در صورتی که انسان هیچ احساسی نداشته باشد (که بعید است).

بنابراین، می توانید انتظار داشته باشید که روندها در هر بازاری مانند فارکس، آتی، سهام، اوراق قرضه، کشاورزی و غیره رخ دهد. اوراق قرضه

خزانه داری 30 ساله:

USD/JPY:

حقایق جالب:

جسی لیورمور، مشهورترین معامله گر تمام دوران، 100 دلار به دست آورد. میلیون در سال 1929

ریچارد دنیس، بنیانگذار معامله گران لاک پشت، 400 میلیون دلار از معاملات بازار آتی به دست آورد.

اد سیکوتا، احتمالاً بهترین معامله گر زمان ما، در یک دوره 16 ساله به بازدهی 250000 درصدی دست یافت.

آیا می دانید چه چیزی مشترک است؟

آنها یک استراتژی معاملاتی روند را اتخاذ می کنند.


چگونه روندها را مانند یک حرفه ای تعریف کنیم

یک روند صعودی از بالا و پایین‌های بالاتر تشکیل شده است. و روند نزولی متشکل از اوج و پایین ترین سطح است، درست است؟

استراتژی معاملاتی روند با AAX

اما. اگر نموداری به این شکل دریافت کنید، چه؟

آیا این یک روند صعودی، دامنه یا روند نزولی است؟

و این مشکل زمانی است که شما روندها را با استفاده از بالا و پایین‌های بالاتر تعریف می‌کنید - ذهنیت در میان است.

بنابراین، چه کاری می توانید انجام دهید؟

می توانید از میانگین متحرک 200 دوره ای (MA) برای کمک به شما استفاده کنید.

اگر قیمت بالاتر از 200MA باشد و 200MA بالاتر باشد، پس این یک روند صعودی بلند مدت است.

اگر استراتژی پیروی از روند قیمت زیر 200 مگاپیکسل باشد و 200 مگاپیکسل پایین تر باشد، در این صورت یک روند نزولی بلندمدت است.

استراتژی معاملاتی روند با AAX

یک مثال:

اکنون، نکته بعدی که باید بدانید این است که .

روندها می توانند در بازه های زمانی مختلف وجود داشته باشند
. نکته اینجاست:

بسته به بازه زمانی که در آن هستید، یک بازار می تواند روندهای متفاوتی در بازه های زمانی مختلف داشته باشد.

منظور من این است.

روند نزولی در هفتگی:

روند صعودی در 4 ساعت:

اکنون.

اشتباهی که معامله گران مرتکب می شوند این است که روندها را در هر بازه زمانی معامله می کنند. این یک نه بزرگ است.

در عوض، باید روندها را در بازه زمانی انتخابی خود معامله کنید.

این به این معنی است:

اگر شما روزانه معامله می کنید، پس کار شما این است که روندها را در بازه زمانی روزانه معامله کنید.

اگر ساعتی را معامله می کنید، وظیفه شما این است که روندها را در بازه زمانی ساعتی معامله کنید.

اگر 5 دقیقه را معامله می کنید، کار شما این است که روندها را در بازه زمانی 5 دقیقه معامله کنید.

آن را دریافت کنید؟

اکنون برای اینکه همه چیز را یک قدم جلوتر برداریم.

می توانید معاملات روند و تجزیه و تحلیل چند بازه زمانی را برای بهبود نتایج معاملات خود ترکیب کنید.

3 نوع روند که هر معامله گر جدی باید بداند

اکثر معامله گران فرض می کنند که یک روند به سادگی از اوج و پایین های بالاتر تشکیل شده است. اما این کافی نیست زیرا روندها به طور مساوی ایجاد نمی شوند. برخی برای معامله شکست و برخی برای معامله عقب نشینی بهتر هستند.

بنابراین در این بخش با 3 نوع روند (که اکثر معامله گران از آن بی اطلاع هستند) و بهترین راه برای معامله هر یک از آنها آشنا خواهید شد.

  • روند قوی
  • روند سالم
  • روند ضعیف

روند سالم - در این نوع روند، خریداران همچنان با وجود فشار فروش (احتمالاً به دلیل سود گرفتن معامله گران یا معامله گرانی که به دنبال راه اندازی بر خلاف روند هستند) کنترل دارند. شما می توانید انتظار داشته باشید که این نوع روند معمولاً به سمت 50MA دارای یک اصلاح مناسب باشد، که فرصتی برای صعود به روی روند فراهم می کند.

روند ضعیف – در این نوع روند، هم خریداران و هم فروشندگان برای کنترل با هم رقابت می کنند و خریداران دارای مزیت جزئی هستند. می توانید انتظار داشته باشید که بازار عقب نشینی های شدیدی داشته باشد و تمایل به معامله فراتر از 50MA دارد.


بهترین زمان برای ورود به یک روند چه زمانی است

در اینجا یک واقعیت

وجود دارد: دو راه برای ورود به یک روند وجود دارد، در شکست یا عقب نشینی. و روش ورود شما به نوع روندی که بازار در آن قرار دارد بستگی دارد.

بگذارید توضیح بدهم.

روند قوی
در یک روند قوی، بازار دارای اصلاحات سطحی است (بیشتر از 20 مگاپیکسل) که ورود به یک روند را دشوار می کند. عقب نشینی، زیرا بازار به سختی عقب می نشیند و سپس به روند صعودی خود ادامه می دهد.

بنابراین بهترین راه برای معامله این نوع روند، در یک شکست یا یافتن ورودی در بازه زمانی پایین تر است.

استراتژی معاملاتی روند با AAX

یک مثال:

روند سالم
در یک روند سالم، بازار دارای یک اصلاح مناسب است که ورود به عقب نشینی را ایده آل می کند.

با این حال، شما همچنین می توانید در یک شکست وارد شوید. اما شما باید "تحمل" بازگشت به سمت 50MA (که سرمایه ذهنی شما را تخلیه می کند) را تحمل کنید.

بنابراین، یک ورودی بهتر این است که با یک pullback وارد شوید.

استراتژی معاملاتی روند با AAX

منظور من این است:

روند ضعیف
در یک روند ضعیف، بازار دارای یک اصلاح شیب دار است (معمولاً بیش از 50 مگاپیکسل) و دشوار است که "پیش بینی" اینکه اصلاح با استفاده از MA به کجا ختم شود.

در یک روند صعودی ضعیف، بازار تمایل به شکستن بالاترین سطح را دارد و تنها برای عقب نشینی بسیار پایین تر (که شکست معاملات را دشوار می کند).

بنابراین، بهترین راه برای ورود به این نوع روند، پشتیبانی و مقاومت است.

استراتژی معاملاتی روند با AAX

یک مثال:


چگونه استاپ ضرر خود را در یک بازار پرطرفدار تنظیم کنید

هر زمان که استاپ ضرر می‌کنم، به این مظنه فکر می‌کنم.

استاپ‌های خود را در نقطه‌ای قرار دهید که اگر به آن رسید، به طور منطقی نشان می‌دهد که معامله اشتباه است. نه در نقطه ای که اساساً با حداکثر مقدار دلاری که مایل به از دست دادن آن هستید تعیین می شود - بروس کوونر

  1. میانگین متحرک
  2. ساختار
  3. خط روند

میانگین متحرک
نکته کلیدی در اینجا استفاده از MA است که توسط بازارها رعایت می شود.

استراتژی معاملاتی روند با AAX

در یک بازار پر روند، قیمت به 20MA احترام می گذارد. بنابراین، باید حد ضرر خود را زیر 20MA قرار دهید. و اگر خراب شد، می دانید که ایده معاملاتی شما اشتباه است.

یا.

استراتژی معاملاتی روند با AAX

اگر قیمت تمایل به رعایت 50MA دارد، توقف ضرر خود را فراتر از 50MA قرار دهید.

ساختار
موضوع اینجاست.

یک روند صعودی از اوج (و پایین) بالاتر و یک روند نزولی شامل اوج (و پایین) پایین تر است.

بنابراین، این چیزی است که می توانید انجام دهید:

روند صعودی - می توانید استاپ ضرر خود را زیر

روند پایین پایین قبلی قرار دهید. — می توانید استاپ ضرر خود را بالاتر از حداکثر قبلی قرار دهید

استراتژی معاملاتی روند با AAX

. مثال:

  1. خطوط روند را با اتصال پایین‌های یک روند صعودی (و اوج‌های یک روند نزولی) ترسیم کنید.
  2. هنگامی که "موانع" را شناسایی کردید، می توانید توقف ضرر خود را در زیر خط روند (برای روندهای صعودی) و بالاتر از خط روند (برای روندهای نزولی) تنظیم کنید.

«استاپ ضرر خود را دقیقاً کجا تنظیم کنم؟»

شما نمی خواهید توقف های خود را در لبه خط روند (یا ساختار) قرار دهید زیرا ممکن است پیش از موعد متوقف شوید. به همین ترتیب، شما نمی خواهید آن را خیلی دور قرار دهید، که به ریسک پاداش شما آسیب می رساند.

بنابراین، می توانید توقف ضرر خود را 1 یا 2 ATR از ساختاری که به معامله شما فضای کافی برای تنفس می دهد، تنظیم کنید.

چگونه یک استراتژی معاملاتی روند توسعه دهیم

بیایید واضح بگوییم:

استراتژی معاملاتی روند تنها 1/3 معادله است. بدون مدیریت ریسک و نظم و انضباط مناسب، حتی بهترین استراتژی معاملاتی نیز در درازمدت برای شما سودآور نخواهد بود.

  1. کدام بازارها را معامله می کنید
  2. بازه زمانی شما معامله می کنید؟
  3. شرایط راه اندازی معاملات شما چیست؟
  4. محرک ورود شما چیست؟
  5. توقف ضرر شما کجاست
  6. چگونه از برندگان خود خارج خواهید شد
  7. چگونه تجارت خود را مدیریت خواهید کرد
  • کالاهای کشاورزی
  • ارزها
  • سهام
  • نرخ ها
  • کالاهای غیر کشاورزی

اگر بازار به سمت 50MA عقب نشینی کرد، منتظر بمانید تا یک شمع به نفع شما

بسته شود، اگر شمع به نفع شما بسته شد، سپس به دنبال ورود به کندل بعدی باشید

ضرر تنظیم شده است، سپس در نزدیکترین نوسان بالا/پایین به دنبال سود باشید

**سلب مسئولیت: من مسئولیتی در قبال سود یا زیان ناشی از استفاده از این استراتژی های معاملاتی نخواهم داشت. عملکرد گذشته نشانه عملکرد آینده نیست. لطفاً قبل از به خطر انداختن پولی که به سختی به دست آورده اید، بررسی های لازم را انجام دهید.

معاملات زیانده در (JP225 USD):

معامله برنده در (EUR/NZD):

معامله برنده در (NZD/CAD):


سوالات متداول

شماره 1: وقتی می گویید معاملات روند نرخ برد شما را افزایش می دهد، گیج می شوم. آیا معاملات روند باعث کاهش نرخ برد شما نمی شود زیرا اکثر بازارها تمایل دارند در بیشتر مواقع روندی نداشته باشند؟

بین معاملات روند و دنبال کردن روند تفاوت وجود دارد.

تجارت روند به سادگی به معنای معامله با روند است. شما می توانید یک معامله گر نوسانی در یک بازار پرطرفدار باشید. در حالی که برای دنبال کردن روند، شما سعی می کنید با دنبال کردن استاپ ضرر خود، روند کامل را ثبت کنید.

بنابراین بله، معاملات روند نرخ برد شما را افزایش می دهد زیرا در مسیر کمترین مقاومت معامله می کنید، در مقایسه با کسی که برخلاف روند معامله می کند. با این حال، آن را با دنبال کردن روند، که تلاشی برای سوار شدن بر کل روند است، اشتباه نگیرید.

شماره 2: اگر قیمت در بازه زمانی پایین‌تر از 200 MA باشد اما در بازه زمانی بالاتر بالاتر از 200 MA باشد، آیا باید این بازار را به عنوان یک روند صعودی یا نزولی در نظر بگیریم؟

همیشه باید به روند تایم فریمی که در آن معامله می کنید توجه کنید:

اگر در بازه زمانی 5 دقیقه ای معامله می کنید و در روند نزولی قرار دارد، باید بگویید که بازار در روند نزولی قرار دارد.
اگر در بازه زمانی روزانه معامله می کنید، پس باید به روند تایم فریم روزانه توجه کنید.
اگر بازه های زمانی خیلی از هم فاصله داشته باشند، بی ربط است. زیرا اگر در بازه زمانی 5 دقیقه ای معامله می کنید، پیروی از روند در تایم فریم روزانه منطقی نیست.

حداکثر، می توانید روند را یک بازه زمانی بالاتر از آنچه معامله می کنید، در نظر بگیرید. به عنوان مثال، اگر بر اساس تایم فریم روزانه معامله می کنید، می توانید روند تایم فریم هفتگی را در نظر بگیرید تا مطمئن شوید که روند همسو است.

شماره 3: چگونه می توانم بفهمم که این فقط یک عقب نشینی است یا به طور کلی یک معکوس؟

در pullback، دامنه شمع ها نسبتاً کم است.

در حالی که در حالت معکوس، دامنه شمع ها بزرگتر می شود و قیمت ساختارهای کلیدی بازار را در هم می شکند، مانند نوسان پایین قبلی یا ناحیه حمایت.

همچنین، اگر قیمت مجموعه‌ای از اوج‌ها و افت‌های پایین‌تر را تشکیل دهد، به احتمال زیاد، بازار وارد یک محدوده یا کلاً معکوس خواهد شد.


خلاصه ای سریع از آنچه آموخته اید

  • معاملات روند نرخ برد شما را افزایش می دهد، ریسک شما را برای پاداش بهبود می بخشد و می تواند در همه بازارها اعمال شود
  • می توانید روند بلند مدت را با استفاده از میانگین متحرک 200 دوره ای تعریف کنید
  • در یک روند قوی، ایده آل است که معاملات خود را در یک شکست (یا در یک بازه زمانی پایین تر) وارد کنید.
  • در یک روند سالم، ایده آل است که معاملات خود را با عقب نشینی (به سمت میانگین متحرک) وارد کنید.
  • در یک روند ضعیف، ایده آل است که معاملات خود را در پشتیبانی یا مقاومت وارد کنید
  • در یک بازار پرطرفدار، می‌توانید توقف ضرر خود را با استفاده از میانگین متحرک، خط روند یا ساختار تنظیم کنید

آیا از یک استراتژی معاملاتی روند پیروی می کنید؟ تجربه شما در مورد آن چیست؟

استراتژی‌های رقابت

احسان ریاحی مایکل پورتر
مترجم: احسان ریاحی
در محیط پویا و رقابتی کنونی، اهمیت به‌کارگیری استراتژی مناسب در برابر رقبا بر هیچ مدیر دانایی پوشیده نیست. پیروی از استراتژی درست رقابت در چنین بازاری منجر به تثبیت موقعیت سازمان در صنعت متبوع می‌گردد.

استراتژی‌های رقابت

مایکل پورتر
مترجم: احسان ریاحی
در محیط پویا و رقابتی کنونی، اهمیت به‌کارگیری استراتژی مناسب در برابر رقبا بر هیچ مدیر دانایی پوشیده نیست. پیروی از استراتژی درست رقابت در چنین بازاری منجر به تثبیت موقعیت سازمان در صنعت متبوع می‌گردد.

موقعیت سازمان نسبت به دیگر بازیگران یک صنعت، تعیین‌کننده سود وی بوده و سازمانی که استراتژی پیروی از روند بتواند خود را در موقعیتی مناسب نسبت به رقبای خود قرار دهد، سودی بالاتر از میانگین آن صنعت را کسب خواهد نمود. علاوه بر این، چنین سازمانی حتی با وجود ساختار نامناسب صنعتی که در آن فعال است طعم شیرین بازگشت سریع سرمایه را خواهد چشید. پایه اساسی ماندگاری چنین موقعیتی میان رقبا حفظ مزیت رقابتی بنگاه در صنعت مربوطه است. بسته به ساختار هر صنعت، مزیت‌های رقابتی بنگاه‌ها در مواجهه با یکدیگر ابعاد بسیار وسیعی به خود می‌گیرد. همچنین بسته به اینکه محدوده فعالیت سازمان کل بازار را تحت پوشش خود قرار می‌دهد یا برای بخش یا بخش‌هایی از بازار فعالیت می‌کند نیز استراتژی‌های متفاوتی میان بنگاه‌ها دیده می‌شود. در میان ابعاد بیشمار مزیت‌های رقابتی می‌توان دو بعد پایه‌ای را به عنوان فصل مشترک این رویکردها شناسایی نمود. ماحصل ترکیب این دو بعد پایه‌ای با محدوده فعالیت هر سازمانی در صنعت مربوطه سه استراتژی عمومی را پیش روی مدیران قرار می‌دهد که عبارتند از:
- عرضه ارزان‌ترین محصول به بازار یا همان رهبری در قیمت (cost-leadership)
- عرضه محصول متفاوت به بازار یا استراتژی تمایز (differentiation)
- تمرکز روی بخشی از بازار با رویکرد قیمت یا تمایز (focus)
هدف دو استراتژی رهبری قیمت و تمایز، تصاحب کل بازار و هدف استراتژی تمرکز، بخش یا بخش‌های کوچکی از بازار است.
استراتژی رهبری قیمت‌ها
از بین سه استراتژی مطرح شده، رهبری قیمت در بازار آشناترین استراتژی است. هدف این استراتژی رسیدن به موقعیت ارزان‌ترین تولید‌کننده محصول یا خدمات در بازار است. اتخاذ چنین استراتژی هنگامی که بنگاه به مواد اولیه یا تکنولوژی تولید پیشرو دسترسی مناسب یا بازده صعودی به مقیاس دارد، بسیار مثمرثمر است. بنگاهی که با این استراتژی در صنعت فعالیت می‌نماید تمامی بازار را تحت پوشش خود قرار می‌دهد و حتی در صنایع مرتبط نیز وارد می‌شود. این بنگاه نه تنها از تمامی ظرفیت‌های موجود برای تولید ارزان‌ترین محصول استفاده می‌کند، بلکه دائما در حال بهبود عملکرد و افزایش بازدهی خود است و روش‌های نوینی را برای تولید و ارائه ارزان‌تر محصول ابداع می‌کند. چنین بنگاه‌هایی محصولی استاندارد با کیفیت و بدون ویژگی‌هایی خاص را به بازار عرضه می‌نمایند. در این حالت بنگاه می‌تواند قیمت خود را به بازار دیکته کند و از این طریق عرصه را بر رقبای خود تنگ نماید، به طوری که توجیه اقتصادی تولید برای بنگاه‌های رقیب از بین برود. دریافت سود کمتر در کنار فروش بیشتر چنین شرکت‌هایی را به رهبری بازار رهنمون می‌شود.
استراتژی تمایز
در این رویکرد بنگاه سعی می‌کند تا موقعیتی متمایز را نسبت به دیگر رقبای خود در صنعت به دست آورد. برای رسیدن به چنین موقعیتی، بنگاه به یک یا چند ویژگی که از نظر خریداران مهم تلقی می‌شود پاسخ داده و از این طریق قیمتی بالاتر را به بازار ارائه می‌دهد. منشا این تمایز ممکن است در خود محصول، شیوه تحویل آن، روش‌های بازاریابی، خدمات پس از فروش و غیره باشد. حیاتی‌ترین تصمیم بنگاه در این استراتژی، انتخاب درست ویژگی‌ای است که در نظر اغلب خریداران ارزش پرداخت هزینه بالاتر را توجیه نماید.
استراتژی تمرکز
تمرکز، سومین استراتژی عمومی می‌باشد. دو استراتژی قبلی نگاهی به کل بازار دارند، در حالی که این استراتژی به بخش یا بخش‌هایی از بازار توجه دارد. بنگاه با رویکرد متمرکز بخشی از بازار را انتخاب می‌کند و تمام تلاش خود را بر روی خدمت به بخش هدف متمرکز می‌کند و ممکن است حتی روش‌هایی متفاوت از روش‌های معمول صنعت را در پیش بگیرد. همان طور که پیشتر اشاره شد استراتژی تمرکز به دو حالت قابل دستیابی است: تمرکز روی قیمت و تمرکز بر روی تمایز. در وضعیت اول هدف بنگاه سرویس دادن به بخشی از بازار است که نسبت به قیمت حساسیت بالایی دارند و در حالت دوم مشتریان با نیازهای خاصی قرار دارند که پاسخی برای نیازهای خود از طرف تولیدکنندگان دیگر دریافت نکرده‌اند. مهمترین متغیر در این استراتژی انتخاب صحیح بخش‌هایی از بازار است که تفاوت معناداری با کل بازار داشته باشند، علاوه بر این بخش انتخاب شده بایستی جذابیت کافی برای ارائه محصول را داشته باشد و از نظر اقتصادی سودآور باشد.
بنگاه بی‌استراتژی
سازمانی که به دنبال هیچ‌کدام از استراتژی‌های مطرح شده نباشد، در واقع مزیت رقابتی ماندگاری نداشته و دیر یا زود از عرصه رقابت حذف خواهد شد. سودآوری چنین سازمان‌هایی در دو حالت ممکن است: اول اینکه ساختار صنعت مطبوع باشد و موانع ورود برای بنگاه‌های جدید زیاد باشد و دوم اینکه تمامی رقبای بنگاه وضعیت مشابهی داشته باشند. چنین وضعیتی نشان‌دهنده عدم تمایل بنگاه برای اتخاذ روشی برای مواجهه با رقبا است. همچنین امکان افتادن بنگاه‌ها با استراتژی متمرکز موفق در این ورطه به هنگام تغییر استراتژی نیز وجود دارد.
تحلیل ساختاری صنعت
پیش‌تر، تثبیت موقعیت یک بنگاه در صنعتی که در آن فعال است مورد بررسی قرار گرفت و استراتژی‌های عمومی برای رقابت شرح داده شد. سودآوری بالای یک سازمان علاوه بر داشتن استراتژی مناسب به ساختار صنعتی که در آن فعال است نیز بستگی دارد. بسته به اینکه بنگاه در کدام عرصه مشغول فعالیت است و چه محصول یا خدمتی ارائه می‌دهد، عوامل متعددی بر جذابیت آن موثر هستند. تجزیه این عوامل پنج مورد پایه‌ای را آشکار می‌نماید که در صنایع مختلف مشترک هستند. این پنج نیرو عبارتند از:
- ورود بنگاه رقیب جدید به صنعت
- تهدید جانشینی محصول توسط رقبا
- قدرت چانه زنی خریداران
‌- قدرت چانه زنی تامین‌کنندگان
- سطح رقابت بین رقبا
البته اهمیت و وزن این پنج عامل در صنایع مختلف متفاوت است و هر صنعتی قواعد بازی خاص خود را دارد، ولی برآیند ارزش‌دهی به این جنبه‌ها جذابیت کلی صنعت را تعیین می‌نماید. این عوامل روی قیمت، هزینه‌ها و میزان سرمایه‌گذاری تاثیر دارند و وقتی این ابعاد مطبوعیت کافی را برای بنگاه داشته باشند بازگشت سرمایه سریع‌تر و سودآوری بالاتر خواهد بود. بنابراین این پنج عامل بر روی قیمت نهایی محصول تاثیر دارند و پر واضح است در شرایطی که سطح این پنج عامل پایین باشد بنگاه سود بالایی را کسب می‌کند. وجود موانع بر سر راه بنگاه‌های جدید برای ورود به صنعت وضعیت ممتازی را به بنگاه فعال می‌دهد تا در غیاب رقبا در عرصه قیمت خود را به بازار دیکته کند و از مزیت انحصاری خود برای رسیدن به سود بالاتر استفاده کنند. قدرت خرید مصرف‌کنندگان بر روی قیمت محصولی که بنگاه ارائه می‌دهد موثر است، همچنین این قدرت روی اثر جانشینی محصول توسط مصرف‌کنندگان نیز موثر است. به علت وجود نیازهای بیشتر، پاسخ‌گویی به نیازهای خریداران قدرتمند، سرمایه‌گذاری اولیه بیشتری لازم دارد. این خریداران قدرت چانه زنی بیشتری دارند که این امر خود می‌تواند حاشیه سود را برای بنگاه کاهش دهد. قدرت چانه زنی تامین‌کنندگان نیز بر روی قیمت مواد اولیه تاثیر می‌گذارد که در نهایت بر روی قیمت نهایی و حاشیه سود بنگاه موثر است. قدرت و شدت رقابت بنگاه‌ها نیز آخرین عامل در تحلیل ساختاری صنعت است. رقابت تنگ‌تر در این زمینه، هزینه‌های بیشتر تبلیغات و بازاریابی و فروش را به بنگاه‌های رقیب تحمیل می‌کند. البته این عوامل به تدریج و در طول زمان تغییر می‌کنند و هر چه صنعت به بلوغ و تکامل خود نزدیک‌تر می‌شود، این میزان عوامل نیز افزایش می‌یابد. بنابراین نه محصول و نه تکنولوژی به کار رفته در آن و . دلیل سودآور بودن یک بنگاه نیستند، بلکه این ساختار صنعت است که تعیین‌کننده است.
تعامل بنگاه و صنعت
همان طور که استراتژی پیروی از روند یک بنگاه از محیط و صنعت مربوطه تاثیر می‌پذیرد، به دلیل پویایی محیط و صنعت می‌تواند در طول زمان روی آن صنعت موثر نیز باشد. بسیاری از بنگاه‌های پیشرو در صنعت این امکان و ارتباط را فراموش می‌کنند و استراتژی‌هایی را دنبال می‌کنند که مانند شمشیری دولبه در کوتاه مدت، سودآوری بنگاه را افزایش می‌دهد، ولی در طولانی مدت ساختار صنعت را به ضرر خودشان تغییر می‌دهند. برای مثال معرفی یک محصول جدید هرچند که در کوتاه مدت می‌تواند سود زیادی را نصیب بنگاه کند، ولی در عین حال ممکن است موانع ورود بنگاه‌های رقیب به صنعت را از سر راهشان بردارد، تاریخچه صنایع مختلف گواه خوبی بر این مدعا است. بنگاه‌های پیشرو به دلیل داشتن سهم بازار بیشتر بایستی استراتژی‌های رقابتی خود را با تامل و حساسیت بالاتری انتخاب کنند. تلاش برای از میدان به در کردن رقبا به هر قیمتی، منجر به کوچک‌تر شدن صنعت شده و سهم بنگاه پیشرو نیز به تبع آن کمتر خواهد شد. بنابراین سلامت صنعت و فضای رقابت بایستی دغدغه اصلی بنگاه‌های پیشرو باشد.
رهبری قیمت متمایز-تمایز ارزان
همان طور که اشاره شد سودآوری که یکی از اصلی‌ترین اهداف هر بنگاهی است تا حد زیادی به ساختار صنعت و استراتژی رقابت آن بنگاه برمی‌گردد. البته استراتژی‌های مطرح شده کاملا مجزا از هم نمی‌باشند. برای مثال بنگاهی که از استراتژی رهبری در قیمت بازار پیروی می‌کند، احتیاج به مقدار کمینه‌ای از تمایز هم دارد. بدون وجود هیچ تمایزی بین این بنگاه و رقبای دیگر آن انتظار استفاده خریداران از محصول چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. همین طور بنگاه با استراتژی تمایز نمی‌تواند بدون توجه به میانگین قیمت صنعت، هزینه بالایی را به خریداران خود اعمال کند، چون همیشه احتمال جایگزینی محصول با کالای جانشین آن وجود دارد. بنگاه‌های تمرکزگرا نیز همیشه تهدیدی برای رهبران بازار و بنگاه‌های متمایز می‌باشند که ممکن است نیازهای مشتریان این بنگاه‌ها را بهتر و سریع‌تر پاسخ داده و سهم بازار آنان را به چنگ آورند.
سودآوری در طول زمان
تا اینجا استراتژی عمومی بنگاه و ساختار صنعت مورد بررسی قرار گرفت، ولی برای حفظ سود آوری باید مزیت رقابتی بنگاه در طول زمان حفظ شود. هر بنگاه بسته به اینکه چه استراتژی ای را در پیش گرفته است با تهدیدهایی دست به گریبان است. برای مثال، بنگاه رهبر در قیمت بازار با تغییر تکنولوژی یا تغییر قیمت مواد خام، بنگاه با استراتژی تمایز با تغییر ذائقه و اولویت‌های مشتریان و بنگاه تمرکز‌گرا با تغییر در بخش هدف بازار دچار بحران و مشکلاتی خواهند شد. تمامی این سازمان‌ها از طرف بنگاه‌های رقیب فعال در صنعت نیز در معرض تقلید و کپی‌برداری قرار دارند.‌ بسیاری از این تهدید‌ها را می‌توان با قرار دادن موانعی بر سر راه تقلید شرکت‌های رقیب از استراتژی بنگاه از بین برد. یکی از اصلی‌ترین این گونه از رویکردها تغییر اهداف بنگاه در طول زمان از طریق سرمایه‌گذاری‌های جدید در حوزه‌های مختلف و مرتبط با مزیت رقابتی سازمان می‌باشد.
منبع: Harvard Business Review

مقدمه ای بر استراتژی پرایس اکشن

استراتژی پرایس اکشن ویژگی های حرکت قیمت اوراق بهادار را توصیف می کند. این حرکت اغلب با توجه به تغییرات قیمت در گذشته مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. به عبارت ساده ، پرایس اکشن یک تکنیک معاملاتی است که به معامله گر اجازه می دهد تا بازار را بخواند و بر اساس تحرکات اخیر و واقعی قیمتها تصمیم گیری کند و نه تنها به شاخص های فنی تکیه کند.

از آنجا که عوامل تجزیه و تحلیل بنیادی را نادیده می گیرد و بیشتر بر حرکت قیمت های اخیر و گذشته تمرکز می کند ، استراتژی پرایس اکشن وابسته به ابزارهای تحلیل تکنیکی است.

بسیاری از معامله گران روزانه بر استراتژی های پرایس اکشن تمرکز می کنند تا به سرعت در کوتاه مدت سود ایجاد کنند. به عنوان مثال ، آنها ممکن است به دنبال یک شکست ساده از اوج جلسه باشند ، وارد یک موقعیت طولانی شوند و از استراتژی های دقیق مدیریت پول برای ایجاد سود استفاده کنند. اگر به تجارت روزانه علاقه دارید ، دوره هوش ارز دیجیتال محمد فاموریان در بیش ازده ساعت فیلم استراتژی پیروی از روند درخواستی ، تمرینات و محتوای تعاملی ، استراتژی های تجاری اثبات شده ، تکنیک های مدیریت ریسک و موارد دیگر را خواهید آموخت.

ابزارهای مورد استفاده برای معامله پرایس اکشن

از آنجا که پرایس اکشن مربوط به داده های تاریخی اخیر و تحرکات قیمت های گذشته است، تمام ابزارهای تجزیه و تحلیل فنی مانند نمودارها، خطوط روند، محدوده قیمت، نوسانات بالا و پایین، سطوح فنی (حمایت، مقاومت و تلفیق) و غیره به عنوان موارد زیر در نظر گرفته می شوند. با توجه به انتخاب و استراتژی معامله گر مناسب است.

ابزارها و الگوهای مشاهده شده توسط معامله گر می توانند نوارهای قیمت ساده، محدوده قیمت، شکست، خطوط روند یا ترکیبات پیچیده شامل شمعدان، نوسان، کانال ها و غیره باشند.

تفاسیر روانشناختی و رفتاری و اقدامات بعدی، که توسط معامله گر تصمیم گرفته می شود، همچنین جنبه مهمی از پرایس اکشن را تشکیل می دهد. به عنوان مثال، مهم نیست که چه اتفاقی می افتد. اگر یک سهم در 580 از سطح روانشناختی تعیین شده 600 عبور کند. معامله گر ممکن است یک حرکت صعودی بیشتر را برای گرفتن یک موقعیت طولانی انجام دهد. سایر معامله گران ممکن است دیدگاه متضادی داشته باشند – هنگامی که 600 مورد ضربه قرار می گیرد ، آنها تصور می کنند که قیمت معکوس شده و بنابراین موقعیت کوتاهی را در پیش می گیرد.

تفاوت معامله گرها

هیچ دو معامله گر یک عمل قیمت خاص را به یک شکل تفسیر نمی کنند. زیرا هر یک تفسیر ، قوانین تعریف شده و درک رفتاری متفاوتی از آن دارند. از سوی دیگر، یک سناریوی تجزیه و تحلیل فنی (مانند 15 DMA عبور از 50 DMA) رفتار و عملکرد مشابهی را برای چندین معامله گر به همراه خواهد داشت.

در اصل ، پرایس اکشن یک روش معاملاتی سیستماتیک است. که به کمک ابزارهای تجزیه و تحلیل فنی و تاریخچه اخیر قیمت ها انجام می شود. جایی که معامله گران مختارند برای موقعیت های معاملاتی ، بر اساس وضعیت ذهنی ، رفتاری و روانی خود ، تصمیمات خود را در یک سناریوی معین اتخاذ کنند.

بیشتر بدانید: معامله گر کیست؟

چه کسانی از پرایس اکشن استفاده می کند؟

از آنجا که پرایس اکشن روشی برای پیش بینی قیمت و حدس و گمان است. توسط معامله گران خرده فروشی ، دلالان ، آربیتراژرها و حتی شرکت های تجاری که معامله گران را استخدام می کنند. مورد استفاده قرار می گیرد. می توان از آن در طیف وسیعی از اوراق بهادار شامل سهام ، اوراق بهادار، فارکس،کالا ، مشتقات و غیره استفاده کرد.

مراحل معامله با استراتژی پرایس اکشن

بیشتر معامله گران باتجربه پس از انجام معاملات قیمت، گزینه های متعددی را برای تشخیص الگوهای معاملاتی، سطوح ورود و خروج، توقف ضرر و مشاهدات مربوطه در اختیار دارند. داشتن تنها یک استراتژی در یک (یا چند) سهام ممکن است فرصت های معاملاتی کافی را ارائه ندهد. اکثر سناریوها شامل یک فرایند دو مرحله ای هستند:

شناسایی سناریو

مانند وارد شدن قیمت سهام به فاز گاو نر/خرس ، محدوده کانال ، شکست و غیره.

در چارچوب سناریو ، شناسایی فرصت های معاملاتی: آیا ممکن است مانند یکبار خرید سهام در بول ، (الف) فراتر رفته یا (ب) عقب نشینی کند. این یک استراتژی پیروی از روند انتخاب کاملاً ذهنی است و حتی با توجه به سناریوی یکسان می تواند از یک معامله گر به دیگری متفاوت باشد.

در اینجا چند نمونه هستند:

سهام از نظر معامله گر به بالاترین حد خود می رسد. و سپس به سطح کمی پایین می آید (سناریو برآورده شد). سپس معامله گر می تواند تصمیم بگیرد که آیا فکر می کند برای صعود به سمت بالا، یک قله دوگانه ایجاد می کند. یا پس از یک بازگشت متوسط​​، سقوط بیشتری می کند.

معامله گر بر اساس فرض نوسان کم و عدم شکست، کف و سقفی را برای قیمت خاص سهام تعیین می کند. اگر قیمت سهام در این محدوده قرار گیرد (سناریو برآورده شده است) . معامله گر می تواند موقعیت هایی را تصور کند که کف/سقف تعیین شده به عنوان سطوح حمایت/مقاومت عمل می کند، یا دید متناوب مبنی بر شکست سهام در هر دو جهت داشته باشد.

سناریوی شکست تعریف شده برآورده می شود. و سپس فرصت معاملاتی از نظر ادامه شکست (در همان جهت پیش می رود) یا عقب نشینی شکست (بازگشت به سطح گذشته) وجود دارد.

همانطور که مشاهده می شود ، قیمت معاملات عملی با ابزارهای تجزیه و تحلیل فنی کمک می شود. اما آخرین معامله تجاری بستگی به معامله گر فردی دارد و به جای اعمال مجموعه ای از قوانین که باید رعایت شود، انعطاف پذیری را ارائه می دهد.

پکیج پیشنهادی: دوره هوش ارز دیجیتال

محبوبیت استراتژی پرایس اکشن

پرایس اکشن به جای سرمایه گذاری های بلند مدت برای معاملات سود کوتاه مدت و میان مدت مناسب تر است.

اکثر معامله گران بر این باورند که بازار از یک الگوی تصادفی پیروی می کند و هیچ روش سیستماتیک مشخصی برای تعریف یک استراتژی وجود ندارد. که همیشه کارآمد باشد. با ترکیب ابزارهای تجزیه و تحلیل فنی با سابقه قیمت اخیر برای شناسایی فرصت های تجاری بر اساس تفسیر خود معامله گر ،استراتژی پرایس اکشن از حمایت زیادی در جامعه تجاری برخوردار است.

مزایا شامل استراتژی های خود تعریف شده است که انعطاف پذیری را برای معامله گران ارائه می دهد ، قابلیت استفاده در کلاس های دارایی های متعدد ، استفاده آسان از هر نرم افزار معاملاتی، برنامه ها و پورتال های معاملاتی و امکان آزمایش مجدد آسان هر گونه استراتژی مشخص شده بر روی داده های گذشته را دارد. مهمتر از همه ، معامله گران احساس مسئولیت می کنند. زیرا این استراتژی به آنها اجازه می دهد به جای پیروی کورکورانه از یک سری قوانین، در مورد اقدامات خود تصمیم بگیرند.

مقاله پیشنهادی: سوشی سوآپ چیست ؟

پیج اینستاگرام محمد فاموریان

خط پایانی

بسیاری از نظریه ها و استراتژی ها در مورد معاملات اقداماتی قیمت با ادعای نرخ موفقیت بالا در دسترس است. اما معامله گران باید از سوگیری بازماندگان آگاه باشند. زیرا فقط داستانهای موفقیت اخبار را ایجاد می کنند. معاملات پتانسیل سودآوری خوبی را دارد. این بستگی به معامله گر دارد که به وضوح درک کند ، آزمایش کند. انتخاب کند، تصمیم بگیرد و در مورد آنچه برای بهترین فرصتهای سود ممکن مطابقت دارد عمل کند.

برنامه ریزی استراتژیک

برنامه ریزی استراتژیک

برنامه ریزی استراتژیک (Strategic Planning)، هنر ایجاد راهکارهای خاص تجاری، نحوه اجرای آن‌ها و ارزیابی نتایج با توجه به اهداف و آرزوهای کلی و بلند مدت یک شرکت است. این مفهومی است که به منظور تحقق اهداف استراتژیک خود، به ادغام بخش‌های مختلفی، مانند حسابداری و امور مالی، بازاریابی و نیروی انسانی، در یک شرکت متمرکز می‌شود. اصطلاح برنامه ریزی استراتژیک در اصل مترادف با «مدیریت استراتژیک» است. این نوع برنامه ریزی در اصل در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ رایج شد. با این حال، اشتیاق به برنامه ریزی تجاری استراتژیک، در دهه ۱۹۹۰ احیا شد و اکنون این استراتژی پیروی از روند مفهوم در تجارت مدرن به عنوام سنگ بنای موفقیت هر کسب و کاری شناخته می‌شود؛ با ذهن همراه باشید.

فرآیند برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

فرآیند برنامه ریزی استراتژیک چیست؟

فرایند برنامه ریزی استراتژیک، نیاز به تفکر و برنامه ریزی قابل توجهی از طرف مدیریت سطح بالای شرکت دارد. مدیران قبل از برنامه ریزی و سپس تعیین نحوه اجرای استراتژیک آن، گزینه‌های ممکن بسیاری را در نظر می‌گیرند. در پایان، مدیریت یک شرکت امیدوار است، استراتژی را اتخاد کند که نتایج مثبتی را در پی داشته باشد (معمولاً به عنوان بهبود خط پایین شرکت تعریف می‌شود) و به شیوه‌ای مقرون به صرفه قابل اجرا باشد. در حالی که اجتناب از ریسک مالی غیر ضروری است. توسعه و اجرای برنامه ریزی استراتژیک معمولاً شامل اجرای سه مرحله مهم است:

۱- تدوین استراتژی

در فرآیند تدوین استراتژی، یک شرکت ابتدا با انجام یک ممیزی داخلی و خارجی وضعیت فعلی خود را ارزیابی می‌کند. هدف از این کار کمک به شناسایی نقاط قوت و ضعف سازمان و همچنین فرصت‌ها و تهدیدها (SWOT) است. در نتیجه این تجزیه و تحلیل، مدیران تصمیم می‌گیرند که بر روی چه برنامه‌ها یا بازارهایی باید متمرکز شوند یا آن‌ها را رها کنند، چگونه باید منابع شرکت را به بهترین نحو تخصیص دهند، یا اینکه آیا اقداماتی مانند، گسترش عملیات از طریق سرمایه گذاری مشترک یا ادغام را باید انجام دهند یا خیر. استراتژی‌های تجاری، تأثیراتی طولانی مدت بر موفقیت سازمان دارند. فقط مدیران ارشد اجرایی مجاز به اختصاص منابع لازم برای اجرای آن‌ها هستند.

مراحل برنامه ریزی استراتژیک

۲- اجرای استراتژی

پس از تدوین استراتژی، شرکت باید اهداف یا اهداف خاصی را در رابطه با به کار بستن استراتژی ایجاد کند و منابع لازم را برای اجرای استراتژی اختصاص دهد. برنامه ریزی استراتژیک شامل، ایجاد یک ساختار یا چارچوب محکم برای اجرای استراتژی، استفاده حداکثری از منابع مرتبط و هدایت مجدد تلاش‌های بازاریابی در راستای اهداف یا اهداف استراتژی است.

۳- ارزیابی استراتژی

هر فرد باهوشی در تجارت، می‌داند که موفقیت امروز موفقیت فردا را تضمین نمی‌کند. به همین ترتیب، مدیران برای ارزیابی عملکرد یک برنامه ریزی استراتژیک، باید مواردی بسیاری را در نظر بگیرند. ارزیابی استراتژی شامل سه فعالیت مهم است، بررسی عوامل داخلی و خارجی مؤثر در اجرای استراتژی، سنجش عملکرد و انجام اقدامات اصلاحی برای مؤثرتر شدن استراتژی. به عنوان مثال، پس از اجرای یک استراتژی، به منظور بهبود ارائه خدمات به مشتری، یک شرکت ممکن است متوجه شود که برای دستیابی به پیشرفت‌های مطلوب در روابط مشتری، باید یک نرم افزار جدید مدیریت ارتباط با مشتری (CRM)را اتخاذ کند. هر سه مرحله در برنامه ریزی استراتژیک در سه سطح سلسله مراتبی اتفاق می‌افتد. مدیریت عالی، مدیریت میانی و سطح عملیاتی. بنابراین، ایجاد ارتباط و تعامل بین کارمندان و مدیران در تمامی سطوح ضروری است، تا بتوانیم به شرکت کمک کنیم تا به عنوان یک تیم کارآمدتر و مؤثرتری عمل کند.

مزایای برنامه ریزی استراتژیک

مزایای برنامه ریزی استراتژیک

نوسانات محیط کسب و کار باعث می‌شود که بسیاری از شرکت‌ها به جای آن که راه حل‌های پیشگیرانه ای را به کار گیرند، استراتژی‌های واکنشی را اتخاذ کنند. با این حال، استراتژی‌های واکنشی معمولاً فقط برای کوتاه مدت مناسب هستند، حتی اگر برای اجرا، میزان قابل توجهی از منابع و زمان لازم باشد. برنامه ریزی استراتژیک به شرکت‌ها کمک می‌کند تا به شکلی فعالانه آماده شوند و مسائل را با دید بلند مدت تری مرتفع کنند. آن‌ها شرکت را قادر می‌سازند به جای پاسخ دادن به موقعیت‌ها، نفوذ را آغاز کند.

از جمله مزایای اصلی ناشی از برنامه ریزی استراتژیک، شامل موارد زیر هستند:

۱- کمک به ایجاد رویکرد منطقی و منظم در تدوین استراتژی

این اغلب مهمترین فایده است. برخی از مطالعات نشان می‌دهند که فرایند برنامه ریزی استراتژیک، صرف نظر از موفقیت یک استراتژی خاص، سهم بسزایی در بهبود عملکرد کلی شرکت می‌گذارد.

۲- تقویت ارتباط بین کارفرمایان و کارمندان

ارتباطات برای موفقیت در فرآیند برنامه ریزی استراتژیک بسیار مهم است. این امر از طریق مشارکت و گفتگو بین مدیران و کارمندان آغاز می‌شود، که نشان از تعهد آن‌ها در دستیابی به اهداف سازمانی دارد. برنامه ریزی استراتژیک همچنین به مدیران و کارمندان کمک می‌کند تا نسبت به اهداف سازمان تعهد خود را نشان دهند. دلیل این امر این است که آن‌ها می‌دانند شرکت در حال انجام چه کاری است و دلایل آن چیست. برنامه ریزی استراتژیک اهداف سازمانی را واقعی می‌سازد و کارکنان می‌توانند با درک راحت تر رابطه بین عملکرد خود، موفقیت شرکت و جبران خسارت را درک کنند. در نتیجه، هم کارمندان و هم مدیران گرایش بیشتری به نوآوری و خلاقیت پیدا می‌کنند و این باعث رشد بیشتر شرکت می‌شود.

۳- قدرت دادن به اشخاص برای داشتن عملکرد بالا

افزایش گفتگو و ارتباط در تمام مراحل فرآیند، حس اثربخشی و اهمیت کارکنان را در موفقیت کلی شرکت تقویت می‌کند. به همین دلیل برای شرکت‌ها مهم است که با دخالت مدیران و کارمندان سطح پایین در سازمان، بر روند برنامه ریزی استراتژیک متمرکز شوند.

۴ مرحله برنامه ریزی استراتژیک

مرحله برنامه ریزی استراتژیک

قرار دادن وقت و انرژی در برنامه ریزی استراتژیک حال، بعداً برای سازمان بسیار ساده تر خواهد شد و همه این کارها با پنج مرحله ساده شروع می‌شود. نه تنها پیروی از این مراحل فرد را قادر می‌سازد که با اطمینان به اهداف خود برسد، بلکه او را موجب می‌سازد تا با پیشرفت و رشد سازمان ، استراتژی خود را نیز به روز کند.

مرحله ۱: رسالت، چشم انداز و ارزش‌های سازمان خود را تعریف کنید

اکنون زمان آن است که اهداف سازمانی خود را برنامه ریزی کنید. این شامل سه عنصر مهم زیر است:

  • مأموریت: به این موضوع اشاره دارد که چرا فرد جزئی از یک سازمان شناخته می‌شود. در نهایت، هر جنبه از برنامه استراتژیک، باید با ماموریت اصلی تان مرتبط باشد.
  • چشم انداز: این به فرد می‌گوید که در کدام نقطه از آینده می‌خواهد باشد. چشم انداز باید مبتنی بر اهداف جاه طلبانه فرد، اما قابل دستیابی و امکان پذیر باشد.
  • ارزش‌ها: آنچه را که فرد به عنوان یک سازمان در نظر دارد، تعیین می‌کند.

مرحله ۲: به جزئیات استراتژی خود وارد شوید

پس از تعیین مأموریت خود، جزئیات را صفر کنید و به مؤلفه‌های واقعی برنامه استراتژیک خود بپردازید. سپس، اقدامات (معیارها) را متناسب با اهداف ایجاد کنید تا بتوانید پیشرفت را در رسیدن به این اهداف ردیابی و ارزیابی کنید. سرانجام، ابتکارات یا پروژه‌هایی را برای هدایت اقدامات و پشتیبانی از اهداف خود تهیه کنید. اهداف، اقدامات و ابتکارات، ستون فقرات استراتژی فرد را تشکیل می‌دهند. انجام این کار، در روند برنامه ریزی استراتژیک بسیار مهم است.

مرحله ۳: یک فرآیند گزارش دهی ایجاد کنید

بیشتر سازمان‌ها گزارش‌های ماهانه، سه ماهه و سالانه را برای مخاطبان مختلف (بخش‌ها، مدیران ، هیئت‌ها یا شوراها) جمع آوری می‌کنند. در این مرحله از برنامه ریزی استراتژیک، گزارش‌های مورد نیاز و روند ایجاد آن‌ها را مستند خواهید کرد. روند گزارشگری باید جزئیاتی از قبیل تقویم گزارش، فراوانی، مالکان و ذینفعان و موارد دیگر را تشریح کند. گزارش‌های استراتژیک مورد نیاز، باید با استراتژی فرد مرتبط باشند.

مدل برنامه ریزی استراتژیک

مرحله ۴: با سازمان خود ارتباط برقرار کنید

این به معنای مرحله آخر و بهترین تمرین که کل مراحل برنامه ریزی استراتژیک را شامل می‌شود، نیست. به یاد داشته باشید که حتی پس از اتمام برنامه ریزی استراتژیک خود، ارتباط برقرار کنید. آخرین مورد مهم، به اشتراک گذاشتن استراتژی نهایی است. سازمان‌ها این کار را به روش‌های مختلفی انجام می‌دهند. به عنوان مثال، یک موسسه مالی بین المللی، برنامه جدید خود را به طور موثر به کلیه کارمندان با استفاده از فیلم، گزارش پیشرفت، بروشور، پوستر و شبکه اجتماعی داخلی شرکت خود ابلاغ می‌کند. یک سازمان کوچکتر برای بررسی برنامه استراتژیک جدید، جلساتی را با هر بخش ترتیب می‌دهد و از طریق ارسال نامه به هر بخش، اهداف و چگونگی گرایش هر یک به استراتژی را دنبال می کند. هیچ راه صحیحی برای برقراری ارتباط وجود ندارد، اما تلاش‌های یکپارچه باعث می‌شود که برنامه استراتژیک به عنوان بخشی از فرهنگ اصلی سازمان شناخته شود.

نتیجه گیری

تعداد فزاینده‌ای از شرکت‌ها از برنامه ریزی استراتژیک برای تدوین و اجرای تصمیمات مؤثر استفاده می‌کنند. در حالی که برنامه ریزی به مقدار قابل توجهی از زمان، تلاش و پول نیاز دارد. یک برنامه استراتژیک خوب و فکر شده به طور مؤثر رشد شرکت، دستیابی به هدف و رضایت کارکنان را تقویت می‌کند



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.