ترکیب اندیکاتورهای MACD و RSI
هر دو اندیکاتور معاملاتی میانگین متحرک واگرا-همگرا (MACD) و شاخص قدرت نسبی (RSI) در میان محبوبترین اندیکاتورهای کاربردی معاملات فارکس قرار دارند.
اندیکاتورهای MACD و RSI در ترکیب با سایر شاخصهای تکنیکال میتوانند در شناسایی فرصتهای معاملاتی و زمانبندی مناسب به شما در کنترل بهینه ریسک کمک کنند.
پایه عملکرد (MACD)
اندیکاتور(MACD) اندیکاتوری است که براساس روند حرکت میکند و رابطه بین دو میانگین قیمت اوراق بهادار را نشان می دهد.
با کم کردن میانگین متحرک نمایی بیست و شش دورهای (EMA) از (EMA) دوازده دورهای، لاین (MACD) ظاهر میشود.
با رسم EMA نه روزه MACD به نام «خط سیگنال» در بالای خط MACD از سیگنالهای آن برای خرید و فروش استفاده کنید.
معمولا معاملهگران زمانی که MACD از بالای سیگنال خود عبور میکند، خرید میکنند و زمانی که MACD از زیر خط سیگنال میگذرد دارایی خود را میفروشند.
شاخصهای واگرایی میانگین متحرک (MACD) را میتوان به روشهای مختلفی تفسیر کرد.
از جمله روشهای رایجتر میتوان به کراساوور، واگرایی و فراز و فرود سریع نیز اشاره کرد.
پایه عملکرد RSI
شاخص قدرت نسبی در مقیاس 100 نقطهای، تغییرات قیمت یک جفت ارز فارکس را نشان میدهد.
این شاخص میتواند نواحی اشباع خرید و فروش را براساس تغییرات مومنتوم مشخص کند.
شاخص RSI میزان مومنتوم را براساس رویکردهای مختلف آنالیتیکال اندازهگیری میکند.
RSI میتواند فرصتهای خرید را با مشخص کردن فرصتهای معاملاتی و سطوح اشباع خرید و فروش، و همچنین موقعیتهای مناسب برای کسب سود در معاملات را به شما نشان دهد.
در شرایط اشباع خرید، RSI نشان دهنده کاهش قیمت ها و نزولی شدن روند بازار است.
این اندیکاتور در شرایط اشباع فروش به شما نشان میدهد که ممکن است معامله گران با واکنشهای اغراق آمیز، موجب کاهش قیمت و ارزش جفت ارز شوند.
مزایای استفاده از RSI
شاخص قدرت نسبی به یک شاخص پرکاربرد در فارکس تبدیل شده است، این اندیکاتور به نوعی زندگی معاملهگرانی را که به دنبال کسب سود هستند، آسانتر میکند.
زمانی که از این اندیکاتور به تنهایی استفاده میکنید از مزایای زیر بهرهمند می شوید:
طرحی ساده و خوانا
برخلاف سایر شاخصها و الگوهای نمودار، یک معاملهگر تازهوارد نیز میتواند فوراً از RSI برای شناسایی شرایط اشباع خرید و فروش استفاده کند.
تعیین سرعت مومنتوم
هنگامی که میخواهید براساس تغییرات قیمت در فارکس سرمایهگذاری کنید، سرعت مهم است.
روند قیمت موضوعی جداست اما به این معنی نیست که حرکت قیمت در هر بازه زمانی ادامه خواهد داشت.
RSI میتواند به شما کمک کند دوام حرکت قیمت را بر اساس حرکت فعلی تخمین بزنید.
استفاده از RSI برای باز و بستن کردن پوزیشن
اگرچه اندیکاتور RSI به شما در شناسایی فرصتها کمک میکند اما میتوان از آن برای خروج از پوزیشن در زمان مناسب و کسب سود نیز استفاده کرد.
معایب استفاده از RSI
هیچ اندیکاتوری در فارکس کامل نیست و نمیتواند موفقیت 100٪ شما را تضمین کند.
به عنوان یک معاملهگر باید محدودیتهای اندیکاتور مورد نظر خود را شناسایی کنید تا بتوانید با درک و آگاهی بالا وارد بازار معاملات فارکس شوید.
از جمله معایب اندیکاتور RSI عبارت اند از:
عدم ارائه سیگنالهای ثابت
اگرچه این اندیکاتور برای شناسایی موقعیتهای اشباع خرید و فروش مناسب است اما بسیاری از جفتارزهای فارکس اغلب مواقع در شرایط ثبات قیمت هستند.
در این شرایط اندیکاتور RSI هیچ سیگنالی منتشر نمیکند در نتیجه معاملهگران باید برای یافتن موقعیتهای معاملاتی از اندیکاتورهای دیگری استفاده کنند.
ارسال سیگنال ورود اشتباه
در شرایطی که این اندیکاتور سیگنالهای اشباع خرید و فروش را صادر کنند، جفت ارزها به سرعت اصلاح نخواهند شد.
در بسیاری از مواقع این شرایط در یک بازه زمانی بلند مدت، ادامهدار خواهد شد و معاملهگران کوتاه مدت را با مشکل مواجه خواهد کرد.
مومنتوم قوی در عملکرد اندیکاتور RSI مشکل ایجاد می کند
زمانی که یک جفت ارز فارکس مومنتوم قوی را تجربه میکند، بهتر است از اندیکاتورهای دیگر برای تصمیم گیری در معاملات خود استفاده کنید.
ترکیب دو اندیکاتور MACD و RSI
میتوانید از این اندیکاتورها برای تدوین استراتژی معاملاتی و آنالیز معاملات خود استفاده کنید.
با استفاده از موارد زیر میتوانید ارزش سیگنالهای MACD و RSI را به حداکثر برسانید.
MACD و RSI را برای تأیید مومنتوم قیمت ترکیب کنید
ترکیب این دو اندیکاتور باهم میتواند به شما در شناخت درست مومنتوم قیمت کمک کند.
اگر یک نشانگر، حرکت در جهت خاصی را نشان میدهد، نشانگر دیگر را بررسی کنید و ببینید آیا نشانگر دیگر در همان جهت است یا خیر.
زمانی که این دو اندیکاتور دیدگاههای مختلفی را به شما ارائه دهند، در تصمیمگیری خود برای باز کردن پوزیشن دچار شک و تردید خواهید شد.
اگر هر دو آنها یک نتیجه را به شما ارائه دهند، میتوانید با اطمینان بیشتری تصمیم گیری کنید .
وقتی MACD و RSI واگرا میشوند از پوزیشن خارج شوید
در صورت تایید این دو اندیکاتور، معاملهگران پوزیشن خود را باز میکنند اما زمانی که یک اندیکاتور سیگنال تغییر مومنتوم را صادر کند، معاملهگر پوزیشن خود را میبندد.
بسته به استراتژی معاملاتی شما، منطق این نوع تصمیمگیری متفاوت است.
برخی معاملهگران معتقدند که واگرایی یک اندیکاتور میتواند سیگنال اندیکاتور دیگر را تضعیف کند.
برخی دیگر معتقدند که تغییر مومنتوم سیگنال میتواند در تغییر جهت سیگنال دیگر متناسب با مومنتوم قیمت تاثیرگذار باشد.
از استاپ لاس برای مدیریت ریسک استفاده کنید
اگرچه این دو اندیکاتور به صورت جداگانه اندیکاتورهای ارزشمندی هستند اما احتمال ارائه سیگنالهای معاملاتی نادرست از سوی آنها حتی در ترکیب با هم وجود دارد.
به عنوان یک معاملهگر باید همیشه از روشهای مدیریت ریسک استفاده کنید تا بتوانید خود را در برابر ضررهای معاملاتی محافظت کنید.
زمانی که هر دو اندیکاتور سیگنالی را در یک جهت ارائه دهند میتوانید با اطمینان بیشتری معامله کنید.
توجه داشته باشید که سیگنال این اندیکاتورها بدون خطا نیستند، گاهی اوقات اعتماد بیش از حد به این شاخصها میتواند منجر به ضررهای پرهزینه شود.
بنابراین استفاده از استاپ لاس می تواند بهترین گزینه برای مدیریت ریسک باشد.
سایر شاخصهای قابل استفاده به همراه MACD و RSI
میانگین متحرک ساده (SMA)
این اندیکاتور میتواند آگاهی شما را در زمینه تغییرات قیمت و عوض شدن جهت حرکت آن افزایش دهد.
میانگین وزنی حجمی قیمت (VWAP)
این اندیکاتور محاسبات خود را براساس حرکت قیمت و حجم انجام میدهد که میتوانید از سیگنالهای آن به عنوان تاییدی برای سیگنالهای MACD و RSI استفاده کنید.
باندهای بولینگر
اگر روند معکوسی را برای قیمت پیش بینی میکنید، با دنبال کردن این باندها میتوانید متوجه شوید که قیمت به کدام یک از آنها نزدیک میشود.
تفاوت فشار مطلق و نسبی — به زبان ساده (+ دانلود فیلم آموزش رایگان)
در این نوشته راجع به تفاوت بین «فشار نسبی» (gauge pressure) و «فشار مطلق» (absolute pressure) صحبت خواهد شد. «فشار» (pressure) اینگونه تعریف میشود: نیروی وارد شده بر واحد سطح توسط یک سیال. فشار فقط در حالت گاز یا مایع مفهوم دارد. در حالت جامد به نیروی وارد بر واحد سطح، «استرس» (stress) میگویند. واحد فشار یا پاسکال برابر با یک نیوتن بر یک مترمربع است. همچنین امکان دارد فشار برحسب ستون آب اندازهگیری گردد. هر ۱۰ متر ستون آب فشاری برابر با یک کیلوگرم بر سانتیمتر مربع دارد.
فیلم آموزشی تفاوت فشار مطلق و نسبی
همه اینها، واحدهای کوچکی از فشار هستند. فشار اتمسفر یا مقادیر بسیار زیاد فشار برحسب «بار» (bar) بیان میشود. هر بار معادل ۱۰۰۰۰۰ پاسکال است. همچنین یک اتمسفر معادل فشار ۱.۰۱۹ کیلوگرم بر سانتیمتر مربع تعریف میگردد. مقدار استاندارد فشار اتمسفر معادل یک بار است. در جدول زیر یکاها یا واحدهای معادل فشار را مشاهده میکنید.
بر این اساس فشارهای اندازهگیری به دو گروه تقسیم میشوند. گروه اول فشار نسبی و گروه دوم فشار مطلق است. در ادامه تفاوت بین این دو بهصورت دقیق بیان خواهد شد.
تفاوت بین فشار مطلق و فشار نسبی
فشار مطلق: فشار واقعی در هر نقطه را فشار مطلق میگویند که نسبت به «خلأ مطلق» (absolute vacuum) سنجیده میشود. این مفهوم به ما یادآوری میکند که برای اندازهگیری هر مقداری نیاز به یک پایه و مرجع داریم که بر اساس آن اندازهگیری را انجام دهیم. در مورد فشار مطلق این مرجع همان خلأ مطلق است.
به منظوری یادگیری بهتر این مفهوم فرض کنید که میخواهیم فاصله از تهران را اندازهگیری کنیم. فاصله برحسب متر اندازهگیری میشود ولی آیا میتوان این کار را انجام داد؟ مسلما پاسخ خیر است؛ به این دلیل که فاصله تهران باید از جایی دیگر مثلا اصفهان اندازهگیری شود. اکنون میتوان فاصله تهران از اصفهان را برحسب متر یا کیلومتر اندازهگیری کرد.
یا در مثالی دیگر، به نظر شما سرعت حرکت ابری در آسمان چقدر است؟ در جواب این سوال باید بپرسیم، سرعت ابر نسبت به چه مرجعی مدنظر است. برای نمونه سرعت ابر در مقایسه با سرعت ابرهای مجاور برابر با صفر، اما در مقایسه با سرعت زمین ۱۰ متر بر ثانیه است.
به شکل مشابه فشار را نیز نمیتوان بدون هیچ مرجع خاصی اندازهگیری نمود. حال زمانی که از خلأ یا شرایط بی فشاری بهعنوان مرجع استفاده کنیم، فشار به دست آمده فشار مطلق خواهد بود.
فشار نسیی: وقتیکه از فشار اتمسفر بهعنوان مرجع برای اندازهگیری فشار هر سیستمی استفاده کنیم، فشار محاسبه شده را فشار نسبی مینامند. اکثر دستگاههایی که در شرایط اتمسفر کار میکنند، در حال اندازهگیری فشار نسبی هستند. با اضافه کردن فشار اتمسفر به فشار نسبی، فشار مطلق به دست میآید. به عبارتی دیگر:
فشار اتمسفر + فشار نسبی = فشار مطلق
اکثر فشارهای نسبی در شرایط عادی فشار صفر را نشان میدهند که در حقیقت همان فشار اتمسفری است. در این اندازهگیرها فشار اتمسفر را در حقیقت مرجع و همان فشار صفر بهحساب میآورند. فشار کمتر از فشار اتمسفر را فشار خلأ مینامند و با اندازهگیرهایی که توانایی نشان دادن اختلاف بین فشار اتمسفری و مطلق را دارند، اندازهگیری میشوند.
فشار خلأ = فشار مطلق – فشار اتمسفر
درک فشار مطلق و نسبی و تفاوت آنها، پایهای برای فهم بسیاری از مفاهیم مهندسی شیمی و مکانیک است. اگر به این مطالب علاقه دارید، پیشنهاد میکنیم به لینکهای زیر سر بزنید.
درک مفهوم قدرت نسبی
نمونه سوال آنلاین شماره 1: سوالات آزمون نوبت دوم منطق دهم رشته علوم انسانی
تیم مدیریت گاما
آزمون آنلاین منطق دهم انسانی | درس 2: لفظ و معنا
تیم مدیریت گاما
سوالات تستی منطق سال دهم | درس 7: احکام قضایا
تیم مدیریت گاما
سوالات تستی درس 6 تا 10 منطق دهم
سوالات آزمون نوبت اول منطق دهم دبیرستان امام علی (ع) | دی 1400
سید مهدی میرهاشمی اسفهلان
سوالات آزمون نوبت اول منطق دهم دبیرستان خاتم الانبیاء | دی 1400
امتحان جبرانی تابستان منطق دهم دبیرستان عشایری نرجس | شهریور 1398
فاطمه زهرا دوستی
سوالات آزمون نوبت دوم منطق دهم دبیرستان دكتر حسابی | خرداد 1401
آزمون نوبت دوم منطق پایه دهم دبیرستان فارابی | خرداد 1397
سوالات امتحان نوبت اول منطق دهم دبیرستان باب الحوائج | دی 1399
امتحان نوبت اول منطق دهم رشته ادبیات و علوم انسانی دبیرستان رضوان زابل
سوالات امتحان نوبت اول منطق دهم دبیرستان حضرت مریم | دی 1399
سوالات و پاسخ امتحان نوبت اول منطق دهم رشته ادبیات و علوم انسانی دبیرستان سرای دانش…
مفهوم شناسی
به ندرت کسی پیدا میشود که منکر اهمیت مساله امنیت، خواه در سطح فردی یا ملی و بین المللی، در بین مسائلی که بشر با آنها روبروست، گردد. به منظور درک صحیح مسئله امنیت اجتماعی، ابتدا بایستی مفهوم امنیت را دریابیم.
تا زمان اوج گیری ملاحظات اقتصادی و زیست محیطی در دهه 1970، مفهوم امنیت تنها در چارچوب منافع سیاسی نقش آفرینان خاص مورد توجه قرار میگرفت و درست تا آخر دهه 1980 بحثهای مزبور هنوز تا حد زیادی روی مسائل نظامی متمرکز بود. اگر به جستجو برای یافتن مطالبی در خصوص مفهوم امنیت بپردازید تا قبل از سال 1980 چندان مطلبی بدست نمیآورید و حتی امروز هم مکتب فکری منسجمی در این زمینه وجود ندارد.
در واقع چیزی که میتوانست پیشرفت مهمی در زمینه امنیت محسوب شود، با «معمای امنیتی1» که «جان هرتز 2» در اوائل دهه 1950 مطرح کرد، مواجه شد. در این دیدگاه تلاش دولتها برای پاسخگویی به نیازهای امنیتی خویش، صرفنظراز قصد و نیت آنها منجر به بیثباتی دیگران میشود زیرا هر یک از آنها اقدامات خود را تدابیر دفاعی تلقی کرده و کارهای دیگران را حرکات بالقوه تهدید آمیز میدانست.
شاید مشهورترین اثر مکتوب در زمینه مفهوم امنیت، مقاله «آرنولد ولفرز 3» در خصوص امنیت ملی است و بهنظر میرسد اطلاق صفت «نماد مبهم 4» توسط ولفرز به امنیت و طرح اینکه امنیت هیچ معنای دقیقی ندارد، بیشتر از توسعه امنیت به عنوان یک رویکرد مهم، باعث دلسردی در درک روابط بین الملل شده است.
تقریباً تمامی افراد شاخص در این زمینه مانند «هدلی بول 5»، «برنارد برودی 6»، «فرانک تراگر 7»، «جان هرتز» و «رابرت جرویس 8» نتوانستهاند قبل از دهه 80 مفهوم رسایی از امنیت بدست دهند. «ال. بی. کراوس 9» و «جوزف نای 10» معتقدند «اقتصاد دانان و دانشمندان علوم سیاسی به قدر کافی به پیچیدگی مفهوم امنیت، از جمله نقش محوری آن در پیشبرد سایر ارزشها توجه نکردهاند. »
عقب ماندگی مداوم تفکر درباره امنیت را به رغم این حقیقت که اختلافات موجود در سطوح تجربی اغلب ناشی از نبود درک عمیقتر و کلیتر از مفهوم مزبور است، از 5 راه میتوان توجیه کرد.
اولین توجیه احتمالی این است که پیچیدگی موضوع باعث شده تحلیل گران از آن روی گردان شوند و به دنبال مفاهیم قابل پیگیری بیشتر بروند. این استدلال تا حدودی قابل پذیرش است چون امنیت مفهوم مشکلی است؛ اما در عین حال مشکلتر از سایر مفاهیم محوری در علوم اجتماعی مانند قدرت، عدالت، صلح، مساوات، عشق و آزادی نیست که همگی سر منشأ منبع الهام آثار و نوشتههای بی شماری بودهاند.
توجیه دوم غفلت از مفهوم امنیت، که قانع کنندهتر به نظر میرسد، وجود دامنه مشترک بین این مفهوم و مفهوم قدرت در شرایط رودررویی جدی است. به نظر میرسید در دوران جنگ جهانی دوم و بلافاصله بعد از آن در دوران جنگ سرد، دولتها اسیر کشمکش قدرت هستند و امنیت یکی از مشتقات قدرت و بهویژه قدرت نظامی است. میتوان گفت که امنیت تبدیل به واژهای معادل چیزی اندکی بیش از قدرت شد که در حوزه گسترده عمومی، چندان معنای مستقلی نداشت. در آن زمان به همین حالت و به همین سادگی به مسئله نگاه میکردند. همین ظاهر قضیه کافی بود تا به امنیت به عنوان یک مفهوم جداگانه توجه کافی نشود.
دلیل سوم عقب ماندگی و توسعه نیافتگی امنیت در ماهیت اعتراضات مختلف علیه مکتب رئالیسم افراطی تا پایان دهه 1970است. طرفداران آرمان خواهی (ایده آلیسم) الگوی واقع گرایان (رئالیست ها) را به طور خطرناکی خودپسندانه و بیش از حد متمرکز روی جنگ، آن هم در جهان مسلح به سلاح اتمی میدانستند. مفهوم امنیت همچنین از غفلت ناشی از اعتراضات مبتنی بر شناخت روشهای مطالعه (متدولوژی) که از اواخر دهه 1950 تا اواسط دهه 1970 بر عرصه روابط بین الملل حاکم بود، آسیب دیده است.
دلیل چهارم برای عقب ماندگی مفهوم امنیت، ماهیت مطالعات استراتژیک است که به عنوان یک رشته فرعی حجم بسیار گستردهای از مطالب تجربی در مسائل سیاست نظامی را به خود اختصاص داده است. اما چرا این امر به توسعه جنبه مفهومی امنیت کمکی نکرده است؟ برای این امر دو علت وجود دارد. اول اینکه مطالعات استراتژیک مجبور بوده که بخش مهمی از نیروی خود را صرف مطابقت با تحولات جدید نماید. گستردگی کار باعث شده که مطالعات استراتژیک تا اندازه زیادی روی دیدگاههای کوتاه مدت متمرکز شود و در عین حال نیرو و علاقه چندانی برای حرکت به ماورای افقهای تجربی و سیاسی باقی نگذاشته است. دوم، مطالعات استراتژیک تا حد قابل ملاحظه ای یک پدیده انگلیسی- آمریکایی و به طور کلی غربی درباره نیازهای سیاست دفاعی است و به همین جهت نشانههای مشخصی از اصل خود را به همراه دارد. علاقه این رشته به امنیت تا حد زیادی تحت تاثیر جهت گیریهای دولتهای مسلط جهان برای حفظ وضع موجود و رهایی کشورهای مزبور از فشار همسایگان است. اصولاً مطالعات استراتژیک دارای جهتگیری سیاسی است و بدینترتیب هم روی تجربه متمرکز است و هم اینکه مایل نیست قدمی چندان فراتر از ضروریات ناشی از سیاستهای ملی بگذارد.
علت پنجم و نهایی غفلت از مفهوم امنیت در این استدلال نهفته است که دست اندرکاران سیاست گذاری دولتها، در حفظ ابهام آن برهانهای قوی دارند. به خاطر اهرمی که با توسل به امنیت ملی در امور داخل کشورها فراهم میشود، مفهوم باز و تعریف نشده ای از امنیت ملی میتواند انواع استراتژیهای افزایش قدرت را در اختیار نخبگان سیاسی و نظامی قرار دهد.
در اواخر دهه 1980 پس از جنگ جهانی و از بین رفتن تدریجی ساختارهای جنگ سرد و جهان دو قطبی در نظام بینالمللی، فرصتی برای رشد این تفکر که مفهوم برتر امنیت درک مفهوم قدرت نسبی جهت بحث درباره سیاستهای دوران پس از جنگ سرد در نظام بینالمللی مناسب میباشد، پیش آمد.
اکنون دیگر تردیدی نیست که مفاهیم سنتی از امنیت به رغم وجود کنونی آن در برخی اذهان به صورت سنتی، بسیار تنگ نظرانه بودهاند.
باتوجه به اینکه امنیت مفهومی با ماهیت جدالبرانگیز است، طبعاً به همان میزان پاسخی که میدهد، سوال نیز ایجاد میکند. این مفهوم حاوی چندین تناقض مهم و نکات مبهم است که اگر درک نشوند، باعث گیجی و سردرگمی خواهند شد. مهمترین تناقضات شامل ملاحظات مربوط به دفاع و امنیت، امنیت فردی و امنیت ملی، امنیت ملی و امنیت بینالمللی، راههای خشونت آمیز و هدفهای درک مفهوم قدرت نسبی مسالمت آمیز است. مشکلات تعیین هدف برخاسته از امنیت را نیز به اینها اضافه کنید (چه چیزی باید امنیت داشته باشد) و نیز مشکلات اعمال این ایده بر یک سلسله از امور (نظامی، اقتصادی، محیطی و اجتماعی) را در نظر بگیرید تا دامنه موضوع برای شما روشن شود.
همانطور که پیش از این بحث شد، ماهیت امنیت مانع از تحقق یک تعریف پذیرفته شده عمومی است. اما اشتیاق به درستی کار از لحاظ فکری و نیز تلاش برای روشن کردن اهداف سیاست امنیتی ایجاب میکند که تعریفی داشته باشیم و حتی تلاش در این جهت میتواند آموزنده هم باشد.
از لحاظ نظری صرف، اجتناب از معنای مطلق امنیت مشکل است. واژه مزبور خود یک حالت یا شرایط مطلق را نشان میدهد، یعنی هر امری یا دارای امنیت است یا نیست و حالتی مثل انواع وضعیت ها را نشان نمی دهد. اکثر تعاریف موجود، یک یا چند مساله حیاتی را در بر نمیگیرد. "ارزشهای محوری یا حیاتی" کدامند؟ آنها ثابتند یا متحول؟ آیا آنها تناقضی ندارند؟ آیا جنبه های عینی و ذهنی امنیت به صورت معنیداری قابل تفکیک است؟ اهداف نسبی امنیتی را چگونه میتوان به قدر کافی مشخص و تعریف کرد؟ اصطلاحات "تهدید" و "تجاوز" در فعالیتهای عادی چگونه تعبیر و تعریف میشود؟ نارسایی تعاریف مزبور باعث تعجب و دلسردی نیست. تلاش پیگیر برای تعریف یا اندازهگیری به نتیجه مورد قبول نرسیده است. بیان مفهوم عدالت نیازمند صدها نفر حقوقدان است تا ابهامات موضوع را برطرف کنند. هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم مفهوم امنیت راحت تر از آنها کشف خواهد شد، به گونهای که فقدان تعاریف مورد پذیرش عمومی در زمینه قدرت و عدالت نیز باعث ممانعت از بحثهای سازنده نشده است. گرچه تعاریف دقیق همیشه بحثانگیز خواهد بود، معنای کلی مطالبی که اشاره شد روشن است.
در مورد امنیت بحث کلی درباره پیگیری رهایی از تهدید است. در جستجوی امنیت، دولت و جامعه گاهی با هم هماهنگ و گاهی در مقابل هم قرار دارند. به طور کلی امنیت به سرنوشت گروهها و دستهجات جمعی بشری مربوط است و فقط در حالت ثانوی و فرعی، امنیت شخصی افراد بشر را شامل میشود. در نظام بین المللی، واحد استاندارد امنیت، همان دولت دارای حاکمیت و قلمرو است. نوع ایده آل "دولت- ملت" که مرزهای فرهنگی و قومیاش با مرزهای سیاسی مطابق است، کشورهای ژاپن و دانمارک هستند. اما ملت ها و دولت ها در نقاط بسیاری با چنین حالتی مواجه نیستند و تجمعهای غیر دولتی، به خصوص ملتها به عنوان واحدهای مهمی مورد تحلیل قرار میگیرند. حال که دولتها واحدهای مسلط هستند، امنیت ملی نیز مساله محوری و اصلی واحدهای فرهنگی- قومی محسوب میشود. با عنایت به اینکه برخی تهدیدات نظامی و زیست محیطی بر شرایط بقای همه سیاره زمین اثر دارند، این احساس مهم وجود دارد که امنیت به کل مجموعه بشریت مربوط میگردد.
امنیت اجتماعات بشری به پنج مقوله تقسیم میشود: نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی:
به طور کلی، امنیت نظامی به اثرات متقابل توانایی های تهاجمی و دفاعی مسلحانه دولت ها و نیز برداشت آنها از مقاصد یکدیگر مربوط است.
امنیت سیاسی ناظر بر ثبات سازمانی دولتها، سیستمهای حکومتی و ایدئولوژیهایی است که به آنها مشروعیت میبخشد.
امنیت اقتصادی یعنی دسترسی به منابع، مالیه و بازارهای لازم برای حفظ سطوح قابل قبولی از رفاه و قدرت دولت.
امنیت اجتماعی به قابلیت حفظ الگوهای سنتی زبان، فرهنگ، مذهب و هویت و عرف ملی، با شرایط قابل قبولی از تحول مربوط است.
امنیت زیست محیطی ناظر است بر حفظ محیط محلی جهانی به عنوان سیستم پشتیبانی ضروری که تمامی حیات بشری بدان متکی است.
این پنج بخش جدا از یکدیگر عمل نمیکنند. هر یک از آنها دارای کانون مهمی در درون مساله امنیت و روشی برای تنظیم اولویتها بوده و از طریق ارتباطات قوی به یکدیگر متصل هستند.
با توجه به آگاهی کلی از اینکه معنای امنیت شامل چه چیزهایی است، به نظر میرسد فقدان تعریف عمومی برای مفهوم امنیت، مانع از پیشرفت کار نیست. تلاش برای تعریف دقیق موضوع، بیشتر متوجه موارد تجربی است که در آنها عوامل خاصی را میتوان مشخص کرد. بنابراین باید بر روی دو مساله متمرکزبود:
شرایط لازم برای امنیت کدامند؟
این مسائل باید با عنایت به ملاحظات سیاسی و اقتصادی و تا حدودی اجتماعی و زیستمحیطی و بالاخره نظامی مورد بررسی قرار گیرند.
بدون شک امنیت به عنوان یک مفهوم به هدفی نیاز دارد که به آن استناد نماید، زیرا بدون پاسخ به این سوال که «امنیت برای چه؟»، این ایده هیچ معنایی ندارد. اگر از روی سهل انگاری جواب بدهیم "برای دولت"، آنگاه مسالهای را حل نکردهایم. نه تنها دولت هدفی نامشخص، چند وجهی و ترکیبی از چیزهای متعدد است که امنیت را از راههای مختلفی میتوان برای آن به کار برد، بلکه با توجه به تعدد دولتها، امنیت یکی را نمیتوان بدون اشاره به دیگران مورد بحث قرار داد. جستجو برای یافتن هدف امنیت، همراه با بحث درباره شرایط لازم آن پیش میرود. امنیت اهداف بالقوه زیادی دارد. این اهداف نه تنها با افزایش تعداد اعضای جامعه دولتها بیشتر میشود بلکه از سطح دولتها به سطح افراد پایین میآید و نیز تا سطح سیستم بینالمللی بالا میرود. چون امنیت هر یک از سطوح مزبور بدون توجه به دیگران قابل حصول نیست، امنیت هر کدام به منزله پیش شرطی برای امنیت همه در میآید.
امنیت فردی و امنیت ملی:
فرد، واحدی غیر قابل تقسیم در کاربرد مفهوم امنیت است. به همین لحاظ امنیت فردی نقطه شروع خوبی برای تحلیل های گسترده تر است، زیرا بر پایه آن می توان تصورات تنگ نظرانه ای که امنیت ملی و بین المللی را تداوم ساده مساله سرنوشت انسان ها می دانند، رد کرد. پیگیری امنیت فردی به عنوان یک موضوع مستقل باعث می شود که به طور بنیادی وارد قلمرو سیاست، روانشناسی و جامعه شناسی شویم. امنیت فردی به تحقیقات حاضر در شبکه روابط و تناقضات بین امنیت شخصی و امنیت دولت ارتباط پیدا می کند. "دولت" منشا اصلی تهدید و نیز امنیت افراد است. افراد، علت اصلی و نیز سر منشاء برخی محدودیت ها برای فعالیت های دولت که جهت تامین امنیت انجام می دهد، هستند. با توجه به اینکه افراد منبع اولیه ناامنی یکدیگر هستند، مساله امنیت فردی ابعاد گسترده تر اجتماعی و سیاسی پیدا می کند.
امنیت فردی به عنوان مسالهای اجتماعی:
ایده امنیت را برای اشیا راحت تر از افراد میتوان به کار برد. برای نمونه، امنیت پول در بانک، تابع محاسبات مربوط به تهدیدات خاصی از لحاظ تغییر محل غیر مجاز آن یا احتمال اثرات تورم بر ارزش آن است. با توجه به اینکه کالاهای مادی را اغلب می توان با اقلام مشابهی جایگزین کرد، امنیت آنها (یعنی امنیت مالکی که آنها را در اختیار خود دارد) را میتوان با بیمه کردن در مقابل ضررهای ناشی از فقدان آنها افزایش داد. این بیمه نیز بر پایه خطراتی که احتمال بروز آنها میرود، صورت میگیرد. اما امنیت افراد را نمیتوان به سادگی تعریف کرد. عواملی مثل حیات، ثروت، موقعیت اجتماعی، سلامتی و آزادی بسیار پیچیدهتر هستند و بسیاری از آنها در صورت از دست رفتن غیر قابل جایگزیناند.
بیشتر جنبه های مختلف امنیت فردی متناقض هستند. (مثلاً حمایت در مقابل جرم با از بین رفتن آزادی های مدنی) و نیز در معر ض مشکلات تشخیص بین «ارزیابی های عینی و ذهنی» (آیا تهدیدات واقعی یا تخیلی هستند؟) قرار دارند. رابطه علت و معلولی تهدیدات اغلب مبهم و بحث انگیز است (توجیهات فردی در مقابل توجیهات اجتماعی درباره جرم)
تعاریف لغوی امنیت عبارت است از حفاظت در مقابل خطر (امنیت عینی)، احساس ایمنی (امنیت ذهنی) و رهایی از تردید (اعتماد به دریافت های شخصی)) تهدیدات مورد اشاره (خطر و تردید) بسیار مبهم هستند و احساس ایمنی ذهنی یا اعتماد به دانسته های فرد، به هیچ روی به منزله وجود امنیت واقعی درک مفهوم قدرت نسبی یا درستی دریافت های شخصی نیست.
حتی اگر برای نمونه، فرد مرفهی را در کشوری مرفه در نظر بگیرید، تصویر زندگی روزمره او هیچ گونه جای تردیدی باقی نمی گذارد که امنیت در مفهوم جامع آن، بهطور معقول از دایره دستیابی کامل خارج است. مجموعه بزرگی از تهدیدات، خطرات و تردیدها بر سرنوشت همه افرد سایه افکنده است و گرچه افراد مرفهتر قادرند خود را از برخی ناامنیها (مثل قحطی، بیماریهای قابل پیشگیری، برهنگی، خشونت مجرمانه، بهره کشی اقتصادی) دور نگاه دارند، ولی در موارد دیگر با فقرا و تنگدستان در یک ردیف قرار دارند (مثل بیماریهای غیر قابل علاج، فجایع طبیعی و جنگ درک مفهوم قدرت نسبی اتمی) و در عین حال به دلیل مرفه بودن در معرض خطرات دیگری هستند (به طور مثال سوانح هوایی، حوادث مربوط به ورزش اسکی، آدم ربایی و بیماری های ناشی از زیاده روی در مصرف)) بنابراین امنیت برای هیچکس به طور کامل فراهم نیست و به ندرت کسی پیدا می شود که بیش از مدت قابل پیش بینی به زندگی ادامه دهد.
برابری قدرت خرید
یکی از معیارهای رایج تحلیل اقتصاد کلان برای مقایسه بهره وری اقتصادی و استانداردهای زندگی بین کشورها، برابری قدرت خرید (PPP) است. PPP یک تئوری اقتصادی است که ارزهای کشورهای مختلف را از طریق رویکرد یک "سبد کالا" مقایسه می کند. بر اساس این مفهوم، زمانی که یک سبد کالا در هر دو کشور با در نظر گرفتن نرخ های مبادله دو ارز، قیمت یکسانی داشته باشد، دو ارز در حالت تعادل هستند.
محاسبه ی برابری قدرت خرید
نسخه نسبی PPP با فرمول زیر محاسبه می شود:
که در این فرمول:
S = نرخ مبادله ی ارز 1 به ارز 2
P1 = قیمت کالای x نسبت به ارز 1
P2 = قیمت کالای x نسبت به ارز 2
مقایسه برابری قدرت خرید کشورها
برای مقایسه معنی دار قیمت ها در بین کشورها، طیف وسیعی از کالاها و خدمات باید در نظر گرفته شود. با این حال، به دلیل حجم انبوه دادههایی که باید جمعآوری شوند و پیچیدگی مقایسههایی که باید انجام شوند، دستیابی به این مقایسه یک به یک دشوار است. برای کمک به تسهیل این مقایسه، دانشگاه پنسیلوانیا و سازمان ملل متحد نیروهای خود را برای انتشار برنامه مقایسه بین المللی (ICP) در سال 1968 به یکدیگر ملحق کردند.
با این برنامه، PPP های تولید شده توسط ICP مبنایی از یک نظرسنجی قیمت در سراسر جهان است که قیمت صدها کالا و خدمات مختلف را با هم مقایسه می کند. این برنامه به اقتصاد دانان کلان بین المللی کمک می کند تا بهره وری و رشد جهانی را تخمین بزنند.
بانک جهانی هر چند سال یک بار گزارشی را منتشر می کند که در آن بهره وری و رشد کشورهای مختلف از نظر PPP و دلار آمریکا مقایسه می شود. هم صندوق بینالمللی پول (IMF) و هم سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) از وزنهایی بر اساس معیارهای برابری قدرت خرید برای پیشبینی و توصیه سیاستهای اقتصادی استفاده میکنند. سیاست های اقتصادی توصیه شده می تواند تاثیر کوتاه مدت فوری بر بازارهای مالی داشته باشد.
همچنین، برخی از معامله گران فارکس از برابری قدرت خرید برای یافتن ارزهایی که بالای ارزش یا پایین ارزش خود هستند، استفاده می کنند. سرمایه گذارانی که سهام یا اوراق قرضه شرکت درک مفهوم قدرت نسبی های خارجی را در اختیار دارند، ممکن است از ارقام PPP نظرسنجی برای پیش بینی تأثیر نوسانات نرخ ارز بر اقتصاد یک کشور و در نتیجه تأثیر آن بر سرمایه گذاری خود استفاده کنند.
جفت کردن برابری قدرت خرید با تولید ناخالص داخلی
در اقتصاد کلان معاصر، تولید ناخالص داخلی (GDP) به کل ارزش پولی کالاها و خدمات تولید شده در یک کشور اشاره دارد. تولید ناخالص داخلی اسمی ارزش پولی را به صورت جاری و مطلق محاسبه می کند. تولید ناخالص داخلی واقعی، تولید ناخالص داخلی اسمی را با تورم تنظیم می کند.
با این حال، برخی از حسابداری ها حتی فراتر می روند و تولید ناخالص داخلی را بر اساس برابری قدرت خرید تنظیم می کنند. این تعدیل تلاش می کند تا تولید ناخالص داخلی اسمی را به عددی تبدیل کند که به راحتی بین کشورهایی با ارزهای مختلف قابل مقایسه باشد.
برای درک بهتر نحوه عملکرد تولید ناخالص داخلی همراه با برابری قدرت خرید، فرض کنید خرید یک پیراهن در ایالات متحده 10 دلار هزینه دارد و خرید یک پیراهن مشابه در آلمان 8.00 یورو هزینه دارد. برای مقایسه، ابتدا باید 8.00 یورو را به دلار آمریکا تبدیل کنیم. اگر نرخ مبادله به گونه ای بود که قیمت پیراهن در آلمان 15 دلار باشد، بنابراین PPP برابر نسبت 15 به 10 یا 1.5 خواهد بود. به عبارت دیگر، به ازای هر 1.00 دلاری که برای خرید پیراهن در ایالات متحده خرج می شود، به 1.50 دلار برای به دست آوردن همان پیراهن در آلمان و خرید آن با یورو لازم است.
نکته: مقایسه تولید ناخالص داخلی اسمی کشورها ممکن است نادرست باشد زیرا امکان دارد ارزها دستکاری شوند. تولید ناخالص داخلی بر اساس PPP، که بر اساس یک سبد کالا است، می تواند مقایسه عادلانه تری بین کشورها باشد. بر این اساس، از نظر تولید ناخالص داخلی اسمی، ایالات متحده و چین در رتبه های اول و دوم قرار می گیرند اما با تولید ناخالص داخلی بر مبنای PPP، رتبه ی این دو کشور با یکدیگر جابجا می شود.
معایب برابری قدرت خرید
از سال 1986، "اکونومیست" قیمت یک نوع از همبرگر مک دونالد را در بسیاری از کشورها ردیابی کرده است. نتایج مطالعه آنها به شاخص "Big Mac" معروف است. نویسندگان، مایکل آر. پاککو و پاتریشیا اس. پولارد در «Burgernomics» - مقاله ای برجسته در سال 2003 که به بررسی شاخص بیگ مک و PPP می پردازد، عوامل زیر را برای توضیح اینکه چرا نظریه برابری قدرت خرید بازتاب خوبی از واقعیت نیست، ذکر کردند.
هزینه حمل و نقل
کالاهایی که در داخل در دسترس نیستند، باید وارد شوند و در نتیجه هزینه حمل و نقل را به همراه خواهند داشت. این هزینه ها نه تنها سوخت، بلکه عوارض واردات را نیز شامل می شود. کالاهای وارداتی در نتیجه با قیمت نسبتاً بالاتری نسبت به کالاهای مشابه داخلی به فروش میرسند.
تفاوت های مالیاتی
مالیات بر فروش دولتی مانند مالیات بر ارزش افزوده (VAT) می تواند قیمت ها را در یک کشور نسبت به کشور دیگر افزایش دهد.
مداخله دولت
تعرفه ها می تواند به طور چشمگیری قیمت کالاهای وارداتی را افزایش دهد، به گونه ای که همان محصولات در کشورهای دیگر نسبتاً ارزان تر خواهند بود.
خدمات غیر قابل معامله
شاخص بیگ مک هزینه های ورودی را که معامله نمی شوند، فاکتور می کند. این عوامل شامل مواردی مانند بیمه، هزینه های آب و برق و هزینه های نیروی کار است. بنابراین، بعید است که این هزینه ها در سطح بین المللی برابر باشند.
رقابت بازار
ممکن است کالاها عمداً در درک مفهوم قدرت نسبی یک کشور قیمت بالاتری داشته باشند. در برخی موارد، قیمت های بالاتر به این دلیل است که یک شرکت ممکن است نسبت به سایر فروشندگان مزیت رقابتی داشته باشد. این شرکت ممکن است انحصار داشته باشد یا بخشی از کارتل شرکتهایی باشد که قیمتها را دستکاری میکنند و آنها را به طور درک مفهوم قدرت نسبی درک مفهوم قدرت نسبی مصنوعی بالا نگه میدارند.
سخن پایانی
برابری قدرت خرید (PPP) یک معیار محبوب است که توسط تحلیلگران اقتصاد کلان استفاده می شود که ارزهای کشورهای مختلف را از طریق رویکرد "سبد کالا" مقایسه می کند. این معیار به اقتصاددانان اجازه می دهد تا بهره وری اقتصادی و استانداردهای زندگی را بین کشورها مقایسه کنند.
دیدگاه شما